کنون ای سخن گوی از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 1
1. کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی بیرای نغز
...
1. کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی بیرای نغز
...
1. چنین گفت موبد که یک روز طوس
بدانگه که برخاست بانگ خروس
...
1. بسی برنیامد برین روزگار
که رنگ اندر آمد به خرم بهار
...
1. بدین داستان نیز شب برگذشت
سپهر از بر کوه تیره بگشت
...
1. به مهر اندرون بود شاه جهان
که بشنید گفتار کارآگهان
...
1. چو یک پاس بگذشت از تیره شب
چنان چون کسی راز گوید به تب
...
1. بیاورد گرسیوز آن خواسته
که روی زمین زو شد آراسته
...