5 اثر از داستان سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر داستان سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.

داستان سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 چو یک پاس بگذشت از تیره شب چنان چون کسی راز گوید به تب

2 خروشی برآمد ز افراسیاب بلرزید بر جای آرام و خواب

3 پرستندگان تیز برخاستند خروشیدن و غلغل آراستند

4 چو آمد به گرسیوز آن آگهی که شد تیره دیهیم شاهنشهی

1 بیاورد گرسیوز آن خواسته که روی زمین زو شد آراسته

2 دمان تا لب رود جیحون رسید ز گردان فرستاده‌ای برگزید

3 بدان تا رساند به شاه آگهی که گرسیوز آمد بدان فرهی

4 به کشتی به یکروز بگذاشت آب بیامد سوی بلخ دل پر شتاب

1 هیونی بیاراست کاووس شاه بفرمود تا بازگردد به راه

2 نویسندهٔ نامه را پیش خواند به کرسی زر پیکرش برنشاند

3 یکی نامه فرمود پر خشم و جنگ زبان تیز و رخساره چون بادرنگ

4 نخست آفرین کرد بر کردگار خداوند آرامش و کارزار

1 هیونی بیاراست کاووس شاه بفرمود تا بازگردد به راه

2 نویسندهٔ نامه را پیش خواند به کرسی زر پیکرش برنشاند

3 یکی نامه فرمود پر خشم و جنگ زبان تیز و رخساره چون بادرنگ

4 نخست آفرین کرد بر کردگار خداوند آرامش و کارزار

1 چو خورشید تابنده بنمود پشت هوا شد سیاه و زمین شد درشت

2 سیاووش لشکر به جیحون کشید به مژگان همی از جگر خون کشید

3 چو آمد به ترمذ درون بام و کوی بسان بهاران پر از رنگ و بوی

4 چنان بد همه شهرها تا به چاچ تو گفتی عروسیست باطوق و تاج

1 چو خورشید تابنده بنمود پشت هوا شد سیاه و زمین شد درشت

2 سیاووش لشکر به جیحون کشید به مژگان همی از جگر خون کشید

3 چو آمد به ترمذ درون بام و کوی بسان بهاران پر از رنگ و بوی

4 چنان بد همه شهرها تا به چاچ تو گفتی عروسیست باطوق و تاج

1 چو خورشید تابنده بنمود پشت هوا شد سیاه و زمین شد درشت

2 سیاووش لشکر به جیحون کشید به مژگان همی از جگر خون کشید

3 چو آمد به ترمذ درون بام و کوی بسان بهاران پر از رنگ و بوی

4 چنان بد همه شهرها تا به چاچ تو گفتی عروسیست باطوق و تاج

1 چو خورشید تابنده بنمود پشت هوا شد سیاه و زمین شد درشت

2 سیاووش لشکر به جیحون کشید به مژگان همی از جگر خون کشید

3 چو آمد به ترمذ درون بام و کوی بسان بهاران پر از رنگ و بوی

4 چنان بد همه شهرها تا به چاچ تو گفتی عروسیست باطوق و تاج

1 نگه کرد گرسیوز نامدار سواران ترکان گزیده هزار

2 خنیده سپاه اندرآورد گرد بشد شادمان تا سیاووش گرد

3 سیاوش چو بشنید بسپرد راه پذیره شدش تازیان با سپاه

4 گرفتند مر یکدگر را کنار سیاوش بپرسید از شهریار

1 نگه کرد گرسیوز نامدار سواران ترکان گزیده هزار

2 خنیده سپاه اندرآورد گرد بشد شادمان تا سیاووش گرد

3 سیاوش چو بشنید بسپرد راه پذیره شدش تازیان با سپاه

4 گرفتند مر یکدگر را کنار سیاوش بپرسید از شهریار

آثار ابوالقاسم فردوسی

5 اثر از داستان سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر داستان سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.