1 خوش آن ملک و خوش آن دلبر خوش آن جا خوش آن جایی که دلبر کرده ماوا
2 بت فایز بود هر جا بهشت است چه ترکستان چه هندوستان چه بطحا
1 سوار خنگ خوش رفتارم امشب روانه جانب دلدارم امشب
2 چو سلطان حبش فایز ز شوقش جهان زیر نگین پندارم امشب
1 دلم در نزد جانانست امشب چو مرغ نیم بریانست امشب
2 کبابی از دل فایز بسازید که سروناز مهمانست امشب
1 نسیم روح پرور دارد امشب شمیم زلف دلبر دارد امشب
2 گمانم یار در راهست فایز! که این دل شور در سر دارد امشب
1 سحرگه زورق سیمین مهتاب چو در دریای اخضر گشت غرقاب
2 بت فایز ز هامون سر بر آورد دوباره شد شب مهتاب احباب
1 بگو با دلبر ترسایی امشب چه می شد گر که بی ترس آیی امشب
2 لبان خشک فایز را ز رحمت بر آن لعل لب تر سایی امشب
1 صنم تا کی دل ما را کنی آب دل نازک ندارد این قدر تاب
2 اگر تو راست می گویی به فایز به بیداری بیا پیشم نه در خواب
1 خروس عرش بی غوغاست امشب طلوع صبح ناپیداست امشب
2 سر فایز به بالین تو ای یار! نمی دانم چه واویلاست امشب
1 تو که ای دل مکان در کوی یار است تو که روز و شبان آنجا قرار است
2 تو که با فایزت نبود علاقه بگو دیگر تو را با ما چه کار است؟
1 نگارا شربت از لبهات بفرست گلاب از گوشه چشمات بفرست
2 برای توتیای چشم فایز کف دستی زخاک پات بفرست