1 تو نامدی و مهر فلک جلوه نمود تو رفتی و مهر بود بر چرخ کبود
2 آید بر خم خون دل از دیده فرود از آمدن دیر تو و رفتن زود
1 آمد به من خسته ز دلبر کاغذ از مسأله وفا محرر کاغذ
2 گریان ماندم چو دیده را بر کاغذ چون اشک روان فرو شدم در کاغذ
1 آمد به چمن قافله باد بهار از سنبل تر نافه چین بسته بتار
2 از غنچه که کرده بیضه نرگس اظهار گویا که به چشمش از رمد هست غبار
1 جانا دستت یکدمم از دوش مبر وز نکته دهان خودم از گوش مبر
2 رخ از رخ و گردنم ز آغوش مبر از جسمم روح و از تنم هوش مبر
1 ساقی نه ز آب تلخ کز آتش تیز یکرطل گران سوی من آور برخیز
2 گر زانکه ز توبه ات شوم عذرانگیز انداز به آستین و در حلقم ریز
1 ساقی بقدح می طربناک انداز عکس رخ پاک در می پاک انداز
2 بس شور و شغب در من بی باک انداز زان غلغله در گنبد افلاک انداز
1 رفتی و بچشمم از تو تابست هنوز چشمم ز خیال تو پرآبست هنوز
2 تن زاتش عشق تو کبابست هنوز باز آ که دل از غمت خرابست هنوز
1 رفتی و دل از غمت فگارست هنوز وز شوق تو چشمم اشکبارست هنوز
2 واگرد که جان ز هجر زارست هنوز باز آی که دل در انتظارست هنوز
1 یارم نشد آن بت پریوش هرگز زو شاد نگشت این دل غمکش هرگز
2 بی او ز دمم کم آمد آتش هرگز یعنی نزدم باو دم خوش هرگز
1 دارم ز وجود خود پریشانی و بس وز جمله کرده ها پشیمانی و بس
2 از عقل نصیبم شده نادانی و بس بر نادانی خویش حیرانی و بس