1 جانا دستت یکدمم از دوش مبر وز نکته دهان خودم از گوش مبر
2 رخ از رخ و گردنم ز آغوش مبر از جسمم روح و از تنم هوش مبر
1 ای بیحد و عد هر نفست حمد و ثنا وز صد چندین حمد و ثنات استغنا
2 ذکر ملکوت اندرین دیر فنا با علم تو سبحانک لا علم لنا
1 ای زاتش سودای تو داغم بر داغ در شام غم از سپهر افزون تر داغ
2 بگذشته درون هم از برونم هر داغ آیا به کجا نهی کنون دیگر داغ؟
1 آگاه نگشتم که درین دیر کیام یا خود چیام و از چیام و بهر چیام
2 معلومم نی که آدمی یا زمیام یا خاک زمین ز من چه سان آدمیام؟
1 بر شوخی ازین عشوه گران ای ساقی پنهان به تو هستم نگران ای ساقی
2 پر ساز سبک رطل گران ای ساقی بیهوشم کن چون دگران ای ساقی
1 تا ماند قضا بر سر من افسر عشق در دهر دلم ساخت نهان گوهر عشق
2 زان افسرم افتاد بکف کشور عشق زان گوهرم افروخت به دل اخگر عشق
1 از محنت عاشقی به جانم چه کنم؟ دیوانه و رسوای جهانم چه کنم؟
2 صبرست مرا چاره و دانم چه کنم؟ دانم چه کنم چون نتوانم چه کنم؟
1 ای دل تو مگر که مشک نابست آن خط زآنرو که ز زنگ در حجابست آن خط
2 کز شام رقم بر آفتابست آن خط نی نی غلطم نقش بر آبست آن خط
1 در روز جدایی غم دلسوز وداع وان آتش هجر شعله افروز وداع
2 صد غصه مهلک غم اندوز وداع نابود نمودند مرا روز وداع
1 ای قتل مرا کشیده مژگانت صف هر تیری ازان جان مرا کرده هدف
2 جز آنکه دران ورطه شود عمر تلف زان صف نتوان رفت برون هیچ طرف