1 ای زاتش سودای تو داغم بر داغ در شام غم از سپهر افزون تر داغ
2 بگذشته درون هم از برونم هر داغ آیا به کجا نهی کنون دیگر داغ؟
1 ای قتل مرا کشیده مژگانت صف هر تیری ازان جان مرا کرده هدف
2 جز آنکه دران ورطه شود عمر تلف زان صف نتوان رفت برون هیچ طرف
1 یاران چو کشند در بهاران می صاف من گر چه ز زهد و توبه پیش آرم لاف
2 دارندم اگر ز می بدان هرزه معاف در عالم یاری نبود از انصاف
1 مهلک بود ای رفیق ایام فراق آمیخته ز هر هجر در جام فراق
2 گر صبح وصالم دمد از شام فراق نامم مبر ار دگر برم نام فراق
1 تا ماند قضا بر سر من افسر عشق در دهر دلم ساخت نهان گوهر عشق
2 زان افسرم افتاد بکف کشور عشق زان گوهرم افروخت به دل اخگر عشق
1 در دیر مغان مغبچگان چالاک کردند مرا به باده مست و بی باک
2 مخموریم افکند چو بر خاک هلاک وانگه نگرفتند به می خرقه چاک
1 ای ساقی شنگ ده می آتش رنگ کو آب کند اگر چکانیش بسنگ
2 افتاده گران سنگ غمم در دل تنگ شاید سبکش کنم بدین حیله و رنگ
1 در آتش عشق جسم و جانم مه و سال آن نوع رساند ورزش خود بکمال
2 کندر دوزخ اگر فتم باشد حال کز دوزخ هجر سوی فردوس وصال
1 سر رشته اهل زهد بگسل ای دل در دیر فنا بساز منزل ای دل
2 جز مطرب و می مجوی حاصل ای دل یک یک گفتم گوش کن ای دل ای دل
1 تا اندر دل تاب و توانی بودم تا در بدن از روح نشانی بودم
2 دل مایل حسن دلستانی بودم جان واله آشوب جهانی بودم