1 آه کز جلوه ی نازک بدنی مست شدم چاک دامان گلی دیدم و از دست شدم
1 مردم دیده ی من حلقه ی موی تو چو دید آب حسرت شد و در حلقه ی چشمم گردید
1 ز مهر و ماه بگذشتی به گاه جلوه در خوبی تعالی الله همینست ای پسر معراج محبوبی
1 بدل خیال تو دارم خراب چون نشوم در آتشم ز تو هر دم کباب چون نشوم
1 عیدست و عیش من برخش جان سپردنست او را صباح عید و مرا روز مردنست
1 سوختم در عشق و مهر آن صنم دارم هنوز شد سرم چون شمع در راهش قدم دارم هنوز
1 شب که با صد سوز پهلو بر سر آن کو نهم داغ سازم ز آتش دل هر کجا پهلو نهم
1 پروانه صفت شبها در بزم دل افروزم از هر طرفی شمعی می بینم و می سوزم