58 اثر از غزلیات در دیوان اشعار بابافغانی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار بابافغانی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار بابافغانی شیرازی

1 ز دورت بینم و پوشم نر از غیرت دیده بچشم دل کنم نظاره یی بی منت دیده

2 برای جلوه ی خیل خیالت در حریم دل کشم صد جا ز نقش غیر خالی صورت دیده

3 چنین کز دیدن روی تو غیرت دارم از مردم سزد کز دل کنم پهلو تهی در صحبت دیده

4 طفیل دیده کردم نقش هستی چون ترا دیدم منم وه کاین سعادت یافتم از دولت دیده

1 به چشم من ز دگر روزها فزون شده‌ای نظر در آینه افگن ببین که چون شده‌ای

2 دگر به دیده چنانی که دل گمان دارد که حالی از چمن ای تازه گل برون شده‌ای

3 شدم به یک نظر از هوش، وه که چون شد حال به مجلسی که بدین تازگی درون شده‌ای

4 چه رنگ و بوست که دیگر ز دیدنش داغم به خون کیست کزینگونه لاله‌گون شده‌ای

1 ای صبا منع گرفتاری بلبل می‌کنی با وجود آنکه می‌دانی تغافل می‌کنی

2 صبر اگر باشد توان چیدن رطب از چوب خشک آتشت گردد ریاحین گر توکل می‌کنی

3 نفی کس لازم نمی‌آید ز درد عاشقی بلکه اثباتست اگر نیکو تأمل می‌کنی

4 چون نجوشد خونت ای عاشق که در بستان او ارغوان می چینی و نظارهٔ گل می‌کنی

1 تا نباشد دولتی روی تو چون بیند کسی چشمهٔ حیوان کجا بی‌رهنمون بیند کسی

2 گو بگیرد بر سرم چون کاسهٔ مجنون شکن گر به دستم بی‌تو جام لاله‌گون بیند کسی

3 در گمان افتد که آیا کوهکن چون زنده شد گر چنین آشفته‌ام در بیستون بیند کسی

4 کی توانم دیدن آن آیینه در دست رقیب دیدهٔ خود را به دست غیر چون بیند کسی

1 دارد نسیم گل دم جانبخش عیسوی تا بوی گل ز گلشن مقصود بشنوی

2 آیینه ی جمال تو در چشم اهل دید دارد هزار جلوه ی صوری و معنوی

3 ما را چو در سخن لب لعل تو جان دهد دیگر چه احتیاج بانفاس عیسوی

4 زاهد چو قرب کعبه ی وصل تو در نیافت بیچاره شد بزاویه ی هجر منزوی

1 ای باد صبح از پی آن نور دیده رو دنبال آن خجسته غزال رمیده رو

2 از ضعف تن نمی رسم از پی خدای را ای نازنین سوار عنان را کشیده رو

3 عشاق خسته منتظر یک نظاره اند دامن کشان چو می گذری آرمیده رو

4 درد دلی ز عشاق دلخسته گوش کن از دردمند خویش دعایی شنیده رو

1 ساقی چه سر گران به من زار گشته‌ای پیمانه‌ای بنوش که هشیار گشته‌ای

2 در بحر خواب بودی و طوفان گرفته بود اکنون قیامتست که بیدار گشته‌ای

3 قدر گلاب می‌شکند عطر دامنت معلوم می‌شود که به گلزار گشته‌ای

4 ای جان رفتنی چه شتابست، یک زمان خوش باش چون به خسته‌دلان یار گشته‌ای

1 کاکل به تاب رفته ز دام که جسته‌ای دیگر دل کدام پریشان شکسته‌ای

2 رنگین شدست دامن پاکت چه حالتست گویا که در میان دل ما نشسته‌ای

3 بر گرد ارغوان کمر سیم کرده چست نخل غریب بهر دل خلق بسته‌ای

4 آسودم از فسانهٔ عاشق‌نواز تو بنیاد کن که مرهم دل‌های خسته‌ای

1 ای حدیثت شکر ناب چه شیرین سخنی که بشیرینی گفتار شکر می شکنی

2 می توان دید زلطف بدنت جوهر جان جان من باد فدای تو چه نازک بدنی

3 چاک زد پیرهن از رشک قبای تو چو گل هر سهی قد که علم بود بگلپیرهنی

4 جان من یکنفس از ذکر لبت غافل نیست هم تویی واقف اینحال که در جان منی

1 یاد داری که دلم را بجفا خون کردی مست بودی چه بجان من مجنون کردی

2 بر سرم شب همه شب جنگ رقیبان تو بود در میان آمدی و عربده افزون کردی

3 عاشق امروز بخون دل خود دست زند که هوای می لعل و لب میگون کردی

4 شد جهان بر سر آن غمزه و غوغاست هنوز این همه فتنه بیک چشم زدن چون کردی

آثار بابافغانی شیرازی

58 اثر از غزلیات در دیوان اشعار بابافغانی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار بابافغانی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی