21 اثر از لوایح عین‌القضات همدانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر لوایح عین‌القضات همدانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عین‌القضات همدانی / لوایح عین‌القضات همدانی

لوایح عین‌القضات همدانی

عشق جز در آدمی صورت نگیرد زیرا که هرگز ملکی را با ملکی دیگر عشق بوئی بیابد این معنی در تحریر و تقریر نتوان آوردن کسی سری نمیداند زبان در کش زبان درکش. ,

عاشق نخسبد و خفتن او عجب بود: ,

2 عَجَبا لِلْمُحِبِّ کَیْفَ یَنامُ کلُّ نَومٍ عَلَی المُحِّب حَرامٌ

ای برادر عاشق یا در مقام فراق بود یادر هودج وصال اگر در عالم فراق بود از الم و وجع خواب گرد او نگردد و آنچه گفته‌اند که اَلسُکونُ حَرامُ عَلَی قُلوُبِ اَوْلِیائِهِ برین معنی قریب است و عجب از محبی که محبوبش نخسبد و او قصد خواب کند شنیدم که موفقۀ در عشق حضرت شأنی داشت بواسطۀ بیخوابی بعلت دق گرفتار شد خواجه‌اش گفت یا جارِیَةُ اُفْرِشی لنا فِراشا گفت بامَوْلَایَ الَکَ مَولی؟ قالَ نَعَمَقالَتاَنامَ مَوَلاکَ قالَ لاقالَتْ اَما تَسْتَحیی چون مالک تو از خواب مقدس است ترا شرم نیابد که در نظر او سر ببالین استراحت باز نهی و خفتن در حضور او آغاز کنی. ,

4 شرمت ناید که در غمش خواب کنی وانگه ز غمش دو دیده پرآب کنی

آنکه محب قصد خواب کند از آن جهت بود که وقتی در خواب خیال او دیده باشد در آرزوی آن پیوسته سر ببالین انتظار باز نهاده باشد و چشم از کُرب و محنت بر هم نهاده باشد که بدان دولت باز رسد لا اِله الاّ اللّه شاه شجاع کرمانی قَدّسَ اللّهُ رَوُحَهُ چهل سال بخفت چون ناگاهی در خواب شد جمال ذوالجلال در خواب دید از غایت عشق گفت بار خدایا من این عزت را در بیداری می‌طلبیدم در خواب یافتم خطاب آمد که یا شاه این عزت ثمرۀ آن بیداریهاست بعد از آن شاه قَدّسَ اللّهُ رَوُحَهُ همیشه جامه در سر کشیدی بعد از گذاردن فرض و سنت سر بر بالین انتظار باز نهادی و میگفتی: ,

2 رَاَیْتُ سرّورقَلبی فی مَنامی فَاحْببتُ التنعُسَ وَالمَناما

3 در خواب خیال تو مرا یاد کند آید بر من دل مرا شاد کند

4 دل پندارد که من ترا یافته‌ام بیدار شود هزار فریاد کند

آنکه عاشق معشوق را در خواب بیند سبب آنست که او همیشه روی دل بدو دارد وبر در خانۀ انتظار مقیم مانده و باغم او ندیم شده بر یادش او بر خاطرش او در حافظه‌اش او در متخیله‌اش او در ملهمه‌اش او در حس مشترکه‌اش او او همه دیده گشته و دیده همه انتظار گشته تا کی بود که سلطان خیال بر لوح دلش صورت خود پدید کند و چون بکثرت توهم برای دوای دل بر درد وی نقشی پدید آید در حال شحنۀ غیرت مقمعۀ قهر بر نهاد او زند تا از خواب درآید و روزگارش بسر آید ای برادر چنانک بر جمال خود غیورست بر خیال خود هم غیورست آنچه گفته‌اند که درد سر عاشق بی دواست و بیماری او بی شفاست موجب همین است که در بیداری جمال نیست بعلت قلت استعداد وجود و در خواب خیال نیست بکثرت الم اشتیاق بشهود، آنچه عشق عاشق را بیخواب می‌دارد برای آنست که می‌خواهد که او بآسانی با خیال معشوق دست در کمر آرد: ,

2 ای دل چو بجست و جوی و خواری و نیاز وز زاری و بیداری و شبهای دراز

3 دست طلبت بپای وصلش نرسد جان میکن و خون میخور و سر در می‌باز

بحقیقت آنچه از معانی انسانی قابل عشق است همراز عالم معشوق و هم ملازم عتبۀ عزت معشوق است او را بعد نبود از فرط قرب و این سری غامض است مجدالدین طالب قَدَّسَ اللّهُ روُحَهُ گفته است: ,

2 خواهم که مرا خود غم او خو باشد گر دست دهد غمش چه نیکو باشد

3 هان ای دل بیدل غم او دربرگیر تا چشم زنی خود غم او او باشد

ای برادر آن معنی که قابل عشق است از فرط قرب بخواب مبتلا نشود و او را بیداری چون محبوب لازمۀ وجود است بلکه او بمحض عنایت او در هودج شهودست اما در خواب آه و هزار آه جان خون گرفته چون مطالعۀ آینۀ صفای دل کند؟ ,

ای عزیز چون در مبادی اشراق انوار جلال وهم و عقل در زاویۀ عدم متواری شوند بر لوح دل اگرچه مهذب بود و مستعد که نقش کندو چون حجاب عزت برنخیزد عکس چگونه ظاهر شود بر آینۀ صقالت یافتۀ دل؟ ,

2 در جام نیاید ای پسر بحر این عشوه مخر که بیشمار است

در سخنان شیخ ابوعلی فارمدی قَدَّسَ اللّهُ رُوحَهُ آمده است که چون بنده را در بیشعوری از حدود انسانیت بیرون برند و از عالم ملکیت در آن بیشعوری برتر شود روا بود که انوار تجلّی ذات بی کیف بر وی افتد اما اگر بمثل کوه بود مندک گردد و اگر قائم بقوت نبوت بود مؤید بتأئید رسالت بود بمیرد و راه فناء ابد برگیرد جَعَلَهُ دَکَّاً وَخَرَّ موسی صَعِقا سرّاین معنی است. ,

در مبادی عشق در دل دارد و برای سقوط جاه اظهار نکند و از آن معنی خفی که چون آتش در باطنش افتاده است کس را اخبار نکند اخبار برخلاف حال کند اگرچه بباطن در آتش بود بظاهر خرم و خوش بود: ,

2 تا جان دارم عشق تو در جان دارم وز خلق جهان بجمله پنهان دارم

3 از درد تو من ننالم ای مایۀ عمر چون درد ترا بجای درمان دارم

و ریای با خود چنان بود که عشق بمرهم بردارد و حال خود از خود بپوشد با نفس جامۀ صبردرپوشد و از درد نخروشد و این دشوارتر بود و نفس درین حال بیدارتر بود و ازخودی بیزارتر بود و روا بود که نفس لوامۀ وی باقوت بود دلش را ملامت کند گوید در بیخودان نظر کن پس در عالم بی خودی سفر کن سرمایۀ ایشان را در نظر آر پس دل از نقد خود بردار نباید که کیسۀ وجود تهی شود و کنار ازو پرنگردد و در این بندگی بماند چنانکه بیشتر نگردد: ,

عاشق در عشق باطل شوند و در خود از خود فانی بماند و ببقای محبوب باقی درین مقام لاریاءٌ وَلااخْلاصٌ لاهَلاکٌ وَلاخَلاصٌ ای برادر عاشق را رویست از آن روی برویست و کار معشوق بر خلاف اینست از آن بر سر کوی او از کشته پشته‌هاست حکیم گوید: ,

2 برسر کویت بسی کشته و مرده ولی کشته نیابد قصاص مرده نیابد کفن

مَنْ قَتلتُه فَاَنَا دَیِتُهُ غوری عظیم دارد در بیان نتوان آورد کسی سرش نمیداند زبان درکش زبان درکش. ,

بیشتر سبب هلاک عاشق درین راه از افشاء سر معشوق است زیرا که در عالم طریقت اِفشاءُ سِرِ الرُّبوبیِة کُفْرُ ثابت است و کفر بعد از ایمان بغیرت معشوق ارتداد بود و ارتداد موجب قتل مَنْ بَدّلُ دینَهُ فاَّقْتُلوُهُ شبلی قدس اللّهُ روحه گفت در آن روز که حسین منصور را قدس اللّه روحَهُ بباب الطاف آن جلوه بود در مقابلۀ او بماندم تا شب و بعضی از اسرار در نظر آوردم چون شب درآمد آنجا توقف نمودم تا بر باقی اسرار واقف شوم بجمال ذوالجلال مکاشف شدم بی ناز عرضه داشتم و گفتم بار خدایا این بندۀ بود از اهل توحید مکاشف باسرار عشق و مقبول درگاه حکمت درین واقعه چه بود خطاب آمد که یادَلقُ کوشِفَ بِسرّ مِنْ اَسْرار نافَافْشاها فَنَزَلَ بِهِ ماتَری گفتم چون کشتی هدراست فرمود لایادَلْقُ مَنْ قَتْلتُه فَانَادِیَتُهُ: ,

2 گر من کشمت دم مزن و باک مدار چون من ویت کشتۀ عشق خویشم

بزرگی گوید از بزرگان طریقت. ,

4 گفتم که بگونه رخم کاه مکن واحوال رخم بکام بدخواه مکن

چون سلطان عشق عاشق و دلال معشوق پرده بی شمار است اما پرده‌ها در غایت لطافت و رقت است واگر نه بَلی اَرِنی و رای حجاب غلیظ ممکن نبود. ای درویش هفتاد هزار حجاب است اما نوری اِنّ اللّهِ سَبْعین اَلَفِ حجابٍ مِن نورِه و آن سه حجاب که از نظر خلیل جلیل در اوان شهود برخاست از آن هفتاد هزار حجاب بود. ,

آثار عین‌القضات همدانی

21 اثر از لوایح عین‌القضات همدانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر لوایح عین‌القضات همدانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی