کوه الوند که شهر همدان از میرزاده عشقی قصیده 1
1. کوه الوند که شهر همدان دامنش است
جامه سبز به بر دارد و طوطی منش است
...
1. کوه الوند که شهر همدان دامنش است
جامه سبز به بر دارد و طوطی منش است
...
1. چو این منظومه آفاق، سرتاسر منظم شد
همانا فارغ آفاق آفرین، از نظم عالم شد
...
1. نام دژخیم وطن، دل بشنود خون میکند
پس بدین خونخوار، اگر شد روبهرو چون میکند؟
...
1. خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود
من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟
...
1. ز اظهار درد، درد مداوا نمیشود
شیرین دهان به گفتن حلوا نمیشود
...
1. ای بلهوس، تراست به سر، گر هوای لر
یا آن که گشته تنگ، دلت از برای لر
...
1. گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر
برهنهای شیر گیر و گرسنهای شیر
...
1. در سر پیری برهنه پا بد «مولییر»
گاو بدزدید در شباب «شکسپیر»
...
1. باری ازین عمر سفله سیر شدم سیر
تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر
...
1. خوشا اطراف تهران و خوشا باغات شمرانش
خوشا شب های شمرانش و خوشا بزم مقیمانش
...
1. سزد ای شام چرخ تیره وش! وقتی سحر گردی
نه هر شام و سحر، ای تیره گردون تیره تر گردی
...
1. نوع بشر سلاله قابیل جابری:
آموخت از نیاش، به جای برادری
...