دل، چو در دام عشق منظور است از عراقی غزل 25
1. دل، چو در دام عشق منظور است
دیده را جرم نیست، معذور است
...
1. دل، چو در دام عشق منظور است
دیده را جرم نیست، معذور است
...
1. ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟
کز زخمهٔ آن نه فلک اندر تک و تاز است
...
1. در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است
...
1. طرهٔ یار پریشان چه خوش است
قامت دوست خرامان چه خوش است
...
1. در سرم عشق تو سودایی خوش است
در دلم شوقت تمنایی خوش است
...
1. رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است
...
1. شاد کن جان من، که غمگین است
رحم کن بر دلم، که مسکین است
...
1. مشو، مشو، ز من خستهدل جدا ای دوست
مکن، مکن، به کف اندُهم رها ای دوست
...
1. کی ببینم چهرهٔ زیبای دوست؟
کی ببویم لعل شکرخای دوست؟
...
1. یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
...
1. جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست
جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست
...
1. هر دلی کو به عشق مایل نیست
حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست
...