آثار عراقی

صفحه 2 از 31
31 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار عراقی / دیوان اشعار عراقی / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار عراقی

1 چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت جهان کلاه ز شادی بر آسمان انداخت

2 سپاه عشق تو از گوشه‌ای کمین بگشود هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت

3 حدیث حسن تو، هر جا که در میان آمد ز ذوق، هر که دلی داشت، در میان انداخت

4 قبول تو همه کس را بر آشیان جا کرد مرا ز بهر چه آخر بر آستان انداخت؟

1 عراقی بار دیگر توبه بشکست ز جام عشق شد شیدا و سرمست

2 پریشان سر زلف بتان شد خراب چشم خوبان است پیوست

3 چه خوش باشد خرابی در خرابات گرفته زلف یار و رفته از دست

4 ز سودای پریرویان عجب نیست اگر دیوانه‌ای زنجیر بگسست

1 ساقی قدحی شراب در دست آمد ز شراب خانه سرمست

2 آن توبهٔ نادرست ما را همچون سر زلف خویش بشکست

3 از مجلسیان خروش برخاست کان فتنهٔ روزگار بنشست

4 ماییم کنون و نیم جانی و آن نیز نهاده بر کف دست

1 از پرده برون آمد، ساقی، قدحی در دست هم پردهٔ ما بدرید، هم توبهٔ ما بشکست

2 بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست

3 زلفش گرهی بگشاد بند از دل ما برخاست جان دل ز جهان برداشت وندر سر زلفش بست

4 در دام سر زلفش ماندیم همه حیران وز جام می لعلش گشتیم همه سرمست

1 دو اسبه پیک نظر می‌دوانم از چپ و راست به جست و جوی نگاری، که نور دیدهٔ ماست

2 مرا، که جز رخ او در نظر نمی‌آید دو دیده از هوس روی او پر آب چراست؟

3 چو غرق آب حیاتم چه آب می‌جویم؟ چو با من است نگارم چه می‌دوم چپ و راست؟

4 نگاه کردم و در خود همه تو را دیدم نظر چنین نکند آن که او به خود بیناست

1 شوری ز شراب خانه برخاست برخاست غریوی از چپ و راست

2 تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟ کز هر طرفی هزار غوغاست

3 تا جام لبش کدام می داد؟ کز جرعه‌اش هر که هست شیداست

4 ساقی، قدحی، که مست عشقم و آن باده هنوز در سر ماست

1 از میکده تا چه شور برخاست؟ کاندر همه شهر شور و غوغاست

2 باری، به نظاره‌ای برون آی کان روی تو از در تماشاست

3 پنهان چه شوی؟ که عکس رویت در جام جهان نمای پیداست

4 گل گر ز رخ تو رنگ ناورد رنگ رخش آخر از چه زیباست؟

1 باز مرا در غمت واقعه جانی است در دل زارم نگر، تا به چه حیرانی است

2 دل که ز جان سیر گشت خون جگر می‌خورد بر سر خوان غمت باز به مهمانی است

3 چون دل تنگم نشد شاد به تو یک زمان باز گذارش به غم، کوبه غم ارزانی است

4 تا سر زلفین تو کرد پریشان دلم هیچ نگویی بدو کین چه پریشانی است؟

1 ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست

2 چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟ که از نظارگیان ناله و فغان برخاست

3 به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز که رستخیز به یکباره از جهان برخاست

4 بدین صفت که تو آغاز کرده‌ای خونریز چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست!

1 ناگه از میکده فغان برخاست ناله از جان عاشقان برخاست

2 شر و شوری فتاد در عالم های و هویی از این و آن برخاست

3 جامی از میکده روان کردند در پیش صد روان، روان برخاست

4 جرعه‌ای ریختند بر سر خاک شور و غوغا ز جرعه‌دان برخاست

آثار عراقی

31 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی