زین عمارت ملک هم در رفعت از امامی هروی قصیده 1
1. زین عمارت ملک هم در رفعت و هم در صفا
گر تفاخر می کند وقت است بر اوج سماء
1. زین عمارت ملک هم در رفعت و هم در صفا
گر تفاخر می کند وقت است بر اوج سماء
1. سحرگه در جهان جان بعون مبدع اشیا
مسافت قطع می کردم زلا تا حضرت الا
1. بفالی سعد و روزی سعد صدر و صاحب دنیا
به پیروزی مصمم کرد عزم حضرت اعلا
1. ای شکوه نیم ترکت را زفعت بی ریا
تارک نه ترک زنگاری گردون زیر پا
1. ترک من پوشد ز آتش پرنیان بر روی آب
ماه من بندد ز سنبل سایبان بر آفتاب
1. چیست آن دریا که مشک و گوهرش رنگست و آب
مشک اندر سیم خامست و زر اندر مشکناب
1. آنکه بر تخت مکرمت شاهست
شمس دین و دول شهنشاهست
1. صاحب شرق چو از صدر وزارت برخاست
ای فلک بیش مکن دور که بادی کم و کاست
1. فکر بکرم چو روی بنماید
هوش ز ارباب عقل برباید
1. ترک من چون طره عنبر شکن پرچین کند
عرصه چین را ز چین طره مشگ آگین کند
1. خنک آن دل که ز تیمار تو خرم گردد
خرم آن سینه کز اندوه تو بی غم گردد