سر از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 1
1. سر نامه را نامی افسر بود
که آن افسر آرای هر سر بود
1. سر نامه را نامی افسر بود
که آن افسر آرای هر سر بود
1. محمد شهنشاه پیغمبران
به سوی خدا رهبر رهبران
1. شه اوصیا داور اولیا
زرویش عیان، فره ی کبریا
1. همان به که جام نبیدی زنم
در خانقاه امیدی زنم
1. به هر نامه اندر که دیدم چنین
خبر داده او را بزرگان دین
1. ره آتش تیز بگرفت پیش
سزا دید از زشت کردار خویش
1. بزرگان که بودند در آن دیار
به دین پیرو شیر پروردگار
1. بدو باز گفتند فرمان شاه
شکفته رخ آمد یل رزمخواه
1. بیامد نهان پیش والی بگفت
سخن ها که ازکار مهتر شنفت
1. که آیند یاران ما بهر جنگ
و گرنه ز دشمن شود کار تنگ
1. یکی روز او را رسید آگهی
که عبدالله آن مایه گمرهی