1 با عشق تو عقل را پریشانی به بی وصل تو از عمر پشیمانی به
2 واندر عجبی ز حیرت ابن یمین حیرت چو ز روی تست حیرانی به
1 ای صبح امید من چو شام از غم تو هرگز نزدم دمی بکام از غم تو
2 گر بیتو میی میخورم از دلتنگی خونیست که میخورم مدام از غم تو
1 ایمهر رخ تو جای در دل کرده چشمت مدد جادوی بابل کرده
2 آن رسته دندان چو درت گوئی پروینست در آفتاب منزل کرده
1 کو بخت که از جهان بیابم بهره وز گردش آسمان بیابم بهره
2 نی نی همه کارها بکامم شده گیر کو عمر که تا از آن بیابم بهره
1 از آب حیات سبزه انگیختهای تا گرد بنفشه بر سمن بیختهای
2 همچون سرشانه شد دلم شاخ به شاخ تا سرمه بر آیینه چرا ریختهای
1 ای خجلت ماه ختنی جان منی وی غیرت سرو چمنی جان منی
2 خود را وتر اقیاس کردم با هم نه دور ز من نه با منی جان منی
1 ای نور دو دیده آن سزد مذهب تو گر منبع تحقیق بود مشرب تو
2 آبستنی شب جهان میبینی خوشباش چه دانی که چه زاید شب تو
1 تا بر در آرزو بود منزل تو حل می نشود مسئله مشکل تو
2 دلرا بهوس کاسه هر آش مکن تا جام جهان نمای گردد دل تو
1 آمد ز چمن باد صبا مشکین بوی و آورد بمن از سمن و نسرین بوی
2 نی نی غلطم بچین زلف تو گذشت ورنی ز کجاست در چمن چندین بوی
1 آن بت که بود رخش بهارو باغی بر چهره نهاد چشم زخمش داغی
2 آن داغ سیاه بر سپیدی رخش چون بر گل تر نشسته دیدم زاغی