مزن دم در آنچت از ابن یمین فریومدی قطعه 874
1. مزن دم در آنچت گزیرست ازان
که حمل افتد این شیوه بر بیهشی
...
1. مزن دم در آنچت گزیرست ازان
که حمل افتد این شیوه بر بیهشی
...
1. مرا مبشر فرخنده فال خوش خبری
بگوش هوش رسانید موسم سحری
...
1. مرا ز خدمت عالیجناب آصف عهد
علاء دولت و دین هندوی مبارک رای
...
1. مربی چو محمود باشد گرم
چه سنجد بمیزان من عنصری
...
1. ندیده نان تو اندر جهان کسی هرگز
بسان خاک چنین خوار از پی آنی
...
1. نگار ما هر خم چون گره زند بر موی
دل هزار در آرد بعقده هر موی
...
1. والا شهاب دولت و دین ایکه در کرم
صد همچو معن زایده و آل بر مکی
...
1. همی گفتم از راه ضجرت شبی
نسیم صبا را بخواهشگری
...
1. هرگز این آسمان سرگردان
بمرادم نمیکند دوری
...
1. هر که در عالم رندی قدمی رفته بود
هیچ زاهد نتواند که بنازد بروی
...
1. هر چه در دولت تو ساخته اند
و آنچه با کس کنی ز نیکوئی
...
1. هزار اهل مروت در آمدند از پای
که هیچ سست قدم را نرفت پای از جای
...