1 آمدم بار دگر بر سر پیمان شما که ندارم پس ازین طاقت هجران شما
2 بر سرم افسر شاهی نبود خوشتر از آنک دست و پا بسته بزنجیر بزندان شما
3 چون دوات ار چکد از دیده من خون سیاه سر نه بپیچم چو قلم از خط فرمان شما
4 سرمه روشنی دیده غمدید کنم گرد خاک کف پای سگ دربان شما
1 ای تو از حسن در جهان سمرا دور باد از تو چشم بد پسرا
2 بر بنا گوش و زلف مشکینت رقمی دان ز شام تا سحرا
3 عمر مائی ولی نمیپائی چون کنم عمر هست بر گذرا
4 ز آن لب لعل و خط مینا فام شد بر آن گونه عقل بیخبرا
1 ایها العشاق از آن نامهربان بس شد مرا ورچه با جانست پیوندش ز جان بس شد مرا
2 عارض چون یاسمین و طره چون سنبلش گرید بیضا و ثعبانست از آن بس شد مرا
3 گر بلعل درفشان سازد دوای درد دل ترک دل گیرم ز لعل درفشان بس شد مرا
4 گر زیان شد نقد عمرم بر سر بازار عشق سود بینم چون ز سودای فلان بس شد مرا
1 الا ایدل اگر خواهی تماشاگاه علوی را بسان قدسیان بر شو ببام گنبد مینا
2 نظر بگشای تا بینی جهانی جان همه شادان ولیکن این کسی بیند که دارد دیده بینا
3 درین بیدای بی پایان که شد عقل اندرو حیران دلیلت عشق میباید نه علم بوعلی سینا
4 بکوش ایدل که سالک را نشاید یکدم آسودن زهی دولت اگر باشی ز جمع جاهدوا فینا
1 باشد از من باز کمتر غم جدا غم نشد زین خسته دل یکدم جدا
2 آب چشمم را نیارد کرد عقل در هوای عارضش از دم جدا
3 بی رخ جانپرورش دارم دلی همچو ریشی مانده از مرهم جدا
4 تا غریق بحر هجران گشته ام چشمه چشمم نشد از نم جدا
1 بیا ماهرویا شکر لب نگارا گشایش ده از بند غم جان ما را
2 صبا گر رساند بما بوی وصلت دهم جان بشکرانه باد صبا را
3 گرم سرمه از خاک پای تو باشد نیارم بچشم اندرون توتیا را
4 نمائی بخونم خط و هر دو چشمت گواهی دهند ای پسر صد بلا را
1 بر وصالش یک نفس گر دسترس باشد مرا حاصل عمر عزیز آن یکنفس باشد مرا
2 خواهم افکندن ز دست دل سراندر پای دوست گر زمن بپذیردش این فخر بس باشد مرا
3 عاشقم بر روی جانان هر که خواهی گو بدان عشق او بر من حرام ار بیم کس باشد مرا
4 بنده خاص ملک ز آنم که تا در روز و شب نی ز شحنه بیم و نی ترس از عسس باشد مرا
1 تا بر آنقامت و بالا نظر افتاد مرا بس ملولست دل از سرو و زشمشاد مرا
2 در هوای لب شیرین تو ایخسرو حسن شد بتلخی ز بدن روح چو فرهاد مرا
3 تا رقم بربقم از نیل صبوحی زده ئی دیده شد در هوسش دجله بغداد مرا
4 هرگزم شاد مبادا دل اگر میل کنم که کند عشق تو از بند غم آزاد مرا
1 توئی که مهر تو دلبند و دلگشاست مرا منم که عشق تو هم درد و هم دواست مرا
2 من و توئیم نگارا که مه بصورت و شکل چو شد تمام ترا ماند و چو کاست مرا
3 نظیر قد تو جستم بسی نداد کسی بغیر سرو سهی زو نشان راست مرا
4 گل جمال ترا تا حسن یک برگست چو بلبلان ز طرب کار با نواست مرا
1 خرم آن کوی که منزلگه یارست آنجا روز پیروز کسیراست که بارست آنجا
2 عارضش لاله سیراب و قدش سرو سهی است بر سر سرو سهی لاله ببارست آنجا
3 هر خم از چین سر زلف گره بر گرهش که زهم باز کنی مشک تتارست آنجا
4 گنج حسن رخ جانان نتوان داد ز دست گر چه از غالیه صد حلقه مارست آنجا