17 اثر از قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 ای کرده روز را ز شب قیرگون نقاب یعنی فکنده سایه سنبل بر آفتاب

2 دانی عرق چگونه بود بر عذار او چون بر صحیفه گل تر قطره گلاب

3 در هیچ فصل چون قد و خد تو سرو و گل در روضه وجود نروید بهیچ باب

4 چون لعل آبدار تو عقد گهر نمود جز عم فشاند بر زر تر نقره مذاب

1 واجب بود از راه نیاز اهل زمن را در خواستن از حق بدعا شیخ حسن را

2 آنسایه یزدان که چو خورشید بیاراست رایش بصفا روی زمین را و زمن را

3 در رسته بازار هنر ملک خریدست وز گوهر شمشیر ادا کرده ثمن را

4 گر جمله جهان صدقه کند همت رادش اینخانه ادا را بود اثار نه من را

1 مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا

2 منت ایزد را که باز از ظلمت حرمان چو خضر رهنما شد بخت سوی چشمه حیوان مرا

3 بودم اندر تیه حیرت مدتی همچون کلیم برد سوی طور همت پرتو یزدان مرا

4 گر چه بودم ساکن بیت الحزن یعقوب وار نزد یوسف برد بخت از کلبه احزان مرا

1 ای کاشف اسرار فلک رأی منیرت وی مظهر انوار سعادات ضمیرت

2 تو یوسف مصری و عزیز همه آفاق بر جمله خزائن بجهان کرد امیرت

3 ای میر محمد توئی آنکس که بمردی مانند علی نیست در ایام نظیرت

4 در معرکه خصم تو که بادا بجهان گم چون زاغ کمان گوشه نشین گشت چو تیرت

1 ای سایه خدای توئی همچو آفتاب با خاص و عام بر سر اظهار تربیت

2 گرد بسیط خاک فلک دورها بگشت قادر نیافت کس چو تو برکار تربیت

3 مهر ترا مهندس فکر تو دوختست بر هر دلی که هست ز مسمار تربیت

4 من بنده کمینه که ننواخت مدتی لطف توأم بلفظ گهر بار تربیت

1 این سعادت بین که باز اندر زمان آمد پدید وین کرامت بین که ناگه در جهان آمد پدید

2 شد فروزان از سپهر سروری ماه دگر وین جهان پیر را بخت جوان آمد پدید

3 در دریای فتوت از صدف بنمود روی گوهر کان کرم ناگه زکان آمد پدید

4 از بر سرو سهی شاخی بگردون سر کشید میوه ئی ز آن شاخ سرکش ناگهان آمد پدید

1 شهریارا ماه روزه بر تو میمون باد و هست همچو عیدت روزها یکسر همایون باد و هست

2 تاج ملک و دین علی کز صبغه الله تا ابد بخت روز افزونت را رخساره گلگون باد و هست

3 نو عروس ملک را همچون تو دامادی نخاست جای آن داری بگویم بر تو مفتون باد و هست

4 خاک پایت کز شرف تاج سرشاهان بود چون گل از خون دل اعدات معجون باد و هست

1 با شاه بین چه مرحمتست این که حق نمود دنیاش داده بود کنون دین بر آن فزود

2 دادش کلیم وار ز بیدای شک خلاص نور یقین ز وادی ایمن بمن نمود

3 حالش بدان رسید که ناگه بگوش هوش توبوا الی الله از لب کر و بیان شنود

4 مصحف گشاد و دولت و اقبال بهر فال در خط اول آیت الصلح خیر بود

1 مظهر نور نخستین ذات پاک مصطفاست مصطفی کو اولین و آخرین انبیاست

2 آنکه هستی بر طفیلش حاصل است افلاک را وین نه من تنها همیگویم بدین گویا خداست

3 در صفات ذات پاکش زحمت اطناب نیست گفته شد او صاف او یکسر چو گفتی مصطفاست

4 چون نبی بگذشت امت را امامی واجبست وین نه کاری مختصر باشد مر اینرا شرطهاست

1 ایها الناس دل از کار جهان برگیرید رستگاری طلبید و ره داور گیرید

2 تا چو پروانه درآئید بنور از ظلمات هر زمان شمع صفت سوز دل از سر گیرید

3 چهره در بوته اخلاص بکردار خلاص از تف آتش دل یکسره در زر گیرید

4 بگذرید از سر شر چون ز شما خیری نیست خیر بسیار بود آنکه کم شر گیرید

آثار ابن یمین فریومدی

17 اثر از قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی