ای کرمت نظم داده از ابن یمین فریومدی قصیده 1
1. ای کرمت نظم داده کار جهانرا
والی اقلیم جسم ساخته جانرا
...
1. ای کرمت نظم داده کار جهانرا
والی اقلیم جسم ساخته جانرا
...
1. ایدل ار خواهی گذر برگلشن دارالبقا
جهد کن کز پای خود بیرون کنی خار هوا
...
1. اگر تو جلوه دهی قامت چو طوبی را
ز خلد باز ندانند دار دنیی را
...
1. مقتدای اهل عالم چون گذشت از مصطفا
ابن عم مصطفی را دان علی مرتضا
...
1. مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا
زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا
...
1. واجب بود از راه نیاز اهل زمن را
در خواستن از حق بدعا شیخ حسن را
...
1. ای کرده روز را ز شب قیرگون نقاب
یعنی فکنده سایه سنبل بر آفتاب
...
1. ای بزیر سایه لطفت مدار آفتاب
وی ز خط همچو ریحانت غبار آفتاب
...
1. حبذا قصری که دارد پای ثابت اندر آب
سر ز رفعت برکشیده تا باوج آفتاب
...
1. فرخنده باد مقدم دستور کامیاب
بر روزگار دولت شاه فلک جناب
...
1. دوش این سیمرغ زرین بال یعنی آفتاب
گشت در مغرب نهان حتی توارت بالحجاب
...
1. منت ایزد را که دیگر باره بی هیچ انقلاب
بر سر اهل خراسان سایه گسترد آفتاب
...