18 اثر از غزلیات ابن حسام خوسفی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ابن حسام خوسفی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ابن حسام خوسفی / غزلیات ابن حسام خوسفی

غزلیات ابن حسام خوسفی

1 ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما

2 هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما

3 روی تو اختر سعد است و مرا از طالع روی آن نیست که تابنده شود اختر ما

4 جرعه‌ای زان لب شیرین به لب ما نرسید تا لبالب نشد از خون جگر ساغر ما

1 ای کعبهٔ جان خاک سر کوی تو ما را محراب دل اندر خم ابروی تو ما را

2 هر بار که پای از سر کوی تو کشم باز پابست کند باز سر موی تو ما را

3 در راه تو خون دل عشاق سبیل است گو چشم تو خون ریز به یرغوی تو ما را

4 جز نقش تو در دیده خیالی که در آید از سر ببرد نرگس جادوی تو ما را

1 ای خوش آن بلبل که گلزاریش هست خرمّا آن دل که دلداریش هست

2 خرقه ناموس صوفی برکشید زان که بر هر موی زنّاریش هست

3 یوسف حسن تو را در مصر دل بر سر هر کو خریداریش هست

4 من نه تنها بسته زلف توام صد چو من بسته به هر تاریش هست

1 مهوَّسان ز پی خاطر مهوِّس ما به ذکر دوست مزیّن کنید مجلس ما

2 خیال آن رخ رشک پری و غیرت حور برون نمی‌رود از سینهٔ مسَوِّس ما

3 نهال قامت و چشم تو باغبان چون دید برفت -گفت- طراوت ز سرو و نرگس ما

4 به مجلسی که تو باشی چراغ گو بنشین بس است شمع خیال تو در مجالس ما

1 چو فیض ابر به نم لاله را کلاه بشست بنفشه تازه شد و طرّه دوتاه بشست

2 کف سحاب چو سقّا گلاب زن برداشت ز خاک غالیه گون چهره گیاه بشست

3 بیا بیا که گر از عشق توبه می کردم به بوی زلف تو دل دست ازین گناه بشست

4 اگر به غیر تو چشم نظر سیه کردم بیا که خاک درت چشم عذرخواه بشست

1 پوشد ز زشک یلمق تو اطلس آفتاب پیش رخ تو ذره بود واپس آفتاب

2 جز زلف تو که سجد کند آفتاب را در دور حسن تو نپرستد کس آفتاب

3 گر آفتاب تیره شود با کمال نور یک لمعه از لقای تو ما را بس آفتاب

4 گفتم مگر به سر رسدم آفتاب وصل در طالعه نبود بدین سدرس آفتاب

1 روی تو چشم خیره کند آفتاب را موی تو خون کند جگر مشک ناب را

2 تا ماه در حجاب خجالت فرو رود از آفتاب چهره برافکن نقاب را

3 خوی بر گل عذار تو ماند بدان که ابر بر برگ گل فشانده ز شبنم گلاب را

4 کردم سؤال بوسه اشارت به غمزه گفت: ما بنده‌ایم غمزهٔ حاضر جواب را

1 ای به سر کوی تو مسکن و مأوی مرا خاک درت خوش‌تر از جنت اعلی مرا

2 روی توام در نظر فکر توام در ضمیر بهتر از این چون بود صورت و معنی مرا

3 گوشه‌نشینان کنند دعوی هر قبله‌ای قبلهٔ ابروی توست کعبه دعوی مرا

4 دانهٔ خال تو شد راهزن زهد من عشق تو بر باد داد خرمن تقوی مرا

1 مرا درد تو دایم هم نشین است غمت پیوسته با جانم قرین است

2 هوس دارم که در پای تو میرم تمنای من از دولت همین است

3 نظر بر پسته تنگ تو دارم که چشم من به غایت خرده بین است

4 عذار از دود آه من نگهدار که آه سوزناکم آتشین است

1 نقاب سنبل تر برشکن تجلّی را بسوز زآتش عارض حجاب تقوی را

2 به باد رایحهٔ زلف عنبرین برده هزار دفتر تعلیم و درس و فتوی را

3 تسلی دل عاشق به جز جمال تو نیست جمال خویش برو جلوه ده تسلی را

4 لبت خلاصهٔ انفاس عیسوی دارد دمی به ما بنما معجزات عیسی را

آثار ابن حسام خوسفی

18 اثر از غزلیات ابن حسام خوسفی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ابن حسام خوسفی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی