یا رب تو مرین سایهٔ از نجمالدین رازی رباعی 1
1. یا رب تو مرین سایهٔ یزدانی را
بگذار بدین جهان جهانبانی را
...
1. یا رب تو مرین سایهٔ یزدانی را
بگذار بدین جهان جهانبانی را
...
1. ای کرده غمت غارت هوش دل ما
درد تو زده خانه فروش دل ما
...
1. اصل وگهر عشق ز کانی دگر است
منزلگه عاشقان جهانی دگر است
...
1. عشقت که دوای جان این دلریش است
ز اندازهٔ هر هوس پرستی بیش است
...
1. در عشق توام جهان سرایی تنگ است
همچون چشمت دلم فضایی تنگ است
...
1. ز آن روی که راه عشق راهی تنگ است
نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است
...
1. تا بر سر کوی عشق تو منزل ماست
سر دو جهان به جمله کشف دل ماست
...
1. تا بر سر ما سایهٔ شاهنشه ماست
کونین غلام و چاکر درگه ماست
...
1. از ما تو هر آنچه دیده ای سایهٔ ماست
بیرون ز دو کون ای پسر پایهٔ ماست
...
1. هر سبزه که در کنار جویی رسته است
گویی ز خط بنفشه مویی رسته است
...
1. مقصود وجود انس و جان آیینه است
منظور نظر در دو جهان آینه است
...
1. این مرتبهٔارب چه حد مشتاقی است
کامروز هم او حریف و هم او ساقی است
...