1 یا رب تو مرین سایهٔ یزدانی را بگذار بدین جهان جهانبانی را
2 اندر کنف عاطفت خویشش دار این حامی بیضهٔ مسلمانی را
1 ای کرده غمت غارت هوش دل ما درد تو زده خانه فروش دل ما
2 سری که مقدسان از آن محرومند عشق تو فرو گفت به گوش دل ما
1 اصل وگهر عشق ز کانی دگر است منزلگه عاشقان جهانی دگر است
2 و آن مرغ که دانهٔ غم عشق خورد بیرون ز دو کون ز آشیانی دگر است
1 عشقت که دوای جان این دلریش است ز اندازهٔ هر هوس پرستی بیش است
2 چیزی است که از ازل مرا در سر بود کاری است که تا ابد مرا در پیش است
1 در عشق توام جهان سرایی تنگ است همچون چشمت دلم فضایی تنگ است
2 ای در دل من ساخته منزلگه خویش معذور همی دار که جایی تنگ است
1 ز آن روی که راه عشق راهی تنگ است نه با خودمان صلح و نه با کس جنگ است
2 شد در سر نام و ننگ عمر همه خلق ای بیخبران چه جای نام و ننگ است
1 تا بر سر کوی عشق تو منزل ماست سر دو جهان به جمله کشف دل ماست
2 و آنجا که قدمگاه دل مقبل ماست مطلوب همه جهانیان حاصل ماست
1 تا بر سر ما سایهٔ شاهنشه ماست کونین غلام و چاکر درگه ماست
2 گلزار بهشت و حور خار ره ماست زیراک برون کون منزلگه ماست
1 از ما تو هر آنچه دیده ای سایهٔ ماست بیرون ز دو کون ای پسر پایهٔ ماست
2 بی مایی ما به کار ما مایهٔ ماست ما «دایهٔ» دیگران و او دایهٔ ماست
1 هر سبزه که در کنار جویی رسته است گویی ز خط بنفشه مویی رسته است
2 تا بر سر لاله پا به خواری ننهی کان لاله ز خاک ماهرویی رسته است