دلبند سمنبرست از مجیرالدین بیلقانی رباعی 1
1. دلبند سمنبرست گلرفتارا
شیرین سخنا ماه شکر گفتارا!
1. دلبند سمنبرست گلرفتارا
شیرین سخنا ماه شکر گفتارا!
1. تا سایه فگند سرو آزاد بر آب
تا عکس گل شکفته افتاد بر آب
1. آن دل که همیشه در طرب داشت شتاب
وان دیده که بد رخ تو وی را محراب
1. اکنون که شد از دست من . . .
وصل تو که جان من بدو یافت طرب
1. مه مژده دهد به عمر جاوید امشب
بربط بنهد ز دست ناهید امشب
1. در بزم تو گل با می سوری در ساخت
با باده و گل نرد طرب باید باخت
1. مرا اندیشه ات خون در جگر سوخت
تمنای وصالت مغز سر سوخت
1. گل صبحدم از باد برآشفت و بریخت
با باد صبا حکایتی گفت و بریخت
1. دوش از چشمم سرشگ خون افزون ریخت
وین طرفه که درجام می گلگون ریخت
1. ساقی ز صراحی می گلگون می ریخت
مطرب گه زخمه در مکنون می ریخت
1. کار دو جهان از دو محمد شد راست
وز سایه هر دو ملت و ملک بجاست
1. ای دل بنشین که یار بر خواهد خاست
در کار تو دوست وار بر خواهد خاست