1 اشرب مع الندامی فی روضة الخزامی فالصبح قد تبدی والریح قد تنسم
2 ای دلربای ساده برگیر جام باده دل خستگان غم را از باده ساز مرهم
3 یا معدن الملاحه الراح منک راحه سلم الی کأسا من راحتیک و اسلم
4 بی می مجیر! تا کی می ده که تا خورد می در بزم ارسلان شه مالک رقاب اعظم
1 الا یا ساکن الدار رأیت الثلج فی الدار فاوقد بیننا جمرین من خمر و من نار
2 جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری
3 ادر کأسین من لحظ و من مکنون خمار ققلبی صار مسلوبا باکراه و اجبار
4 نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری
1 یا سید المکرمات بابک خیرالمآب کفی مغیث الوری کفک فی کل باب
2 ای به صفا برده گوی سایه تو ز آفتاب زهره زهره شد ز آتش تیغ تو آب
3 جودک یوم العطا بأسک یوم العذاب فاق دموع السحاب عارض یوم الحساب
4 خوانده ترا آسمان از ره صدق و صواب شاه قزل ارسلان خسرو مالک رقاب
1 یا غزالی یا غزالی لاتحدنی بالوصال مع ان تعرف حالی فی فنون الاختلال
2 تو طراز هر جمالی در نهایات کمالی رشگ مشگ و غیرت گل هم به خدو هم به خالی
3 این اشکو حالتی فی قید هجر واشتعالی لست اهلا بالوصال ام رهنتم بالملال
4 گر چه جانم را وبالی و رچه عمرم را زوالی باد احسنتت در تزاید باد عمرت بر توالی
1 اقبلا هذا مکانی منعما لولا زمانی اسمعی یا نور عقلی صوت قلبی من لسانی
2 مردم از بهر خدا را ای غلام از دوستکانی بر کفم نه تا زمانی زین جهان بازم رهانی
3 بارک الله ملاء بدر انت فی برج نعیم هل نعیم الود لکن لیس خبر کالعیان
4 من به جان و تن نگارا با تو کی کردم توقف؟ تو مرا خوشتر ز جسمی تو مرا خوشتر ز جانی
1 لقیت فخرا یا امام ذوی الادب و بذالک العلیا قد افتخر اللقب
2 و وعیت لفظک اذ وعظت فلم یزل ادنی مقرطة بما زان الذهب؟
3 بحر المعانی فی کلامک مضمر و کلامک الدر النثیر المنتخب
4 الدر وسط البحر لیس بمعجب البحر فی الدر النثیر من العجب
1 غیرت وجه حالی من وجهک المنقش شوشت حال قلبی من صد غک المشوش
2 ای قد و قامتت خوب وی زلف و عارضت خوش آبی بر آتشم زن آبی بده چو اتش
3 مهلا فداک روح فالجسم فات عشقا رفقا فکدت انی من دمعی الموشش
4 خوش خوش نشاط گستر بر دامن گل اکنون کافگند روی گیتی از سبزه رنگ مفرش
1 جلال الدین! نلت مدی الامانی و ساعدک الزمان بلا توانی
2 خداوندا! می نوشین طلب کن که در اقبال صد نوشین روانی
3 لقد نالت بک الایام فخرا و طال علی عداک ید الزمان
4 سکندر ملکتا عمرت چنان باد که همچون خضر مانی جاودانی
1 قم فاسقنی فی زمن المهر جان واصرف بصر الخمر عن صرف الزمان
2 موسم گل رفت و درآمد خزان باده گلرنگ در آرید هان
3 یا حبذا الراح و یا حبذا حسن اوانیه بهذا الاوان
4 باده صافی خور و بگشای دل چون کف شه زاده قزل ارسلان
1 انجم فی ید الساقی أکاس احسوا ما سمعتم ایها الناس
2 الا یا ساقی الخمر اسقنیها قبل کانها بالعین و اکراس