1 اسعد فقد اقبل وجه النهار واقض ذمام الورد والجلنار
2 ای به دو رخ همچو گل اندر بهار خیز مزن بر دل من نوک خار
3 لن یقبل العذر فلا تعتذر اذ لیس هذا ز من الاعتذار
4 بوسه اگر خواهی و گر نی بده باده اگر داری و گر نی بیار
1 اقبل العید بقدح غلب الدهر و فاز وسقی الخمر فقد حل لنا الشرب و جاز
2 عید فرخنده به اقبال رسیدست فراز باز خواهید می لعل که عید آمد باز
3 موسم طاب و یوم حسن غرته واشرب الراح و عاشره بلهو و مجاز
4 جام می ده به من امروز و مرا غصه مده عمر کوته تر از آنتس مکن قصه دراز
1 انجم فی ید الساقی أکاس احسوا ما سمعتم ایها الناس
2 الا یا ساقی الخمر اسقنیها قبل کانها بالعین و اکراس
1 غیرت وجه حالی من وجهک المنقش شوشت حال قلبی من صد غک المشوش
2 ای قد و قامتت خوب وی زلف و عارضت خوش آبی بر آتشم زن آبی بده چو اتش
3 مهلا فداک روح فالجسم فات عشقا رفقا فکدت انی من دمعی الموشش
4 خوش خوش نشاط گستر بر دامن گل اکنون کافگند روی گیتی از سبزه رنگ مفرش
1 یا من علا یوم الندی کعبه و من له الافق محل وضیع
2 بسطت کف الجود حتی اذا اردت ان تمسک لا تستطیع
3 جاوز منک الحق حدالصبی و کان فیما قبل طفلا رضیع
4 انت ربیع الفضل مستقبلا و نحن فی ذاالحر ملقی صریع
1 شقیق النفس هات علی الشقائق شرابی کان بدین وقت است لایق
2 گل اندر باغ می خندد چو معشوق و قدیبکی السحاب بلحن عاشق
3 ادر بنت الکروم علی کرام همه دانا وواقف بر دقایق
4 به جام لاله می خور بر رخ گل فمالک مانع عنه و عایق
1 یا من طلعت طلوع الهلال ادرها مروقه کالزلال
2 زهی عیش بی خاک کویت حرام زهی باده بر یاد رویت حلال
3 فلا تشتغل بصروف الزمان فصوف الزمان کطیف الخیال
4 مخور خون من خون ساغر بخور ممالم به غم گوش بربط بمال
1 الصبح علی الضلام مقبل ان تسق لنا المدام عجل
2 بنشان ز من ای غم تو مشکل زان آب حیات آتش دل
3 سقیا لک فاسقنی حراما ان کان دمی و انت فی حل
4 می خوردن و دادن از تو نیکوست جود از قزل ارسلان عادل
1 یا صاح قد صاح دیک الصبح فاستعجل مدامة مثل عین الشمس یستقبل
2 بیاور ای می و ماه از لب و رخ تو خجل میی که قوت روان آمدست و قوت دل
3 واسقنی صرفها من وسط باطیة فی حضرة الملک الموصوف بالعدل
4 چه چیز خوشتر از آن در جهان که باده خورد خدایگان جهان ارسلان بن طغرل
1 یا ملیح الکلام هات الجام اسقنی قهوة کماء غمام
2 ای ز تو کار نیکویی به نظام پخته کن کار ما به باده خام
3 و امزج الماء بالمدام کما مزج الصبح نوره بظلام
4 باده در ده که عیش خواهد کرد ارسلان شاه آفتاب انام