8 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی

1 بیا که باغ نکوتر ز روی دلخواهست بهار خیمه برون زن چه جای خرگاهست

2 کنون که در چمن آگاه گشت لاله ز خواب غرامتست بر آنکو ز عالم آگاهست

3 به فصل این گل کوتاه عمر عشرت کن که قصه تو درازست و عمر کوتاهست

4 تو بر زمانه همی خند چون فنینه گریست که خنده های گل از گریه سحرگاهست

1 هر دیده که در تو نیک نظر کردست دل را ز هزار غم خبر کردست

2 گم شد ز میان دلی که یک ساعت با هجر تو دست در کم کردست

3 در خون جگر همی کشد دامن پایی که به کوی تو گذر کردست

4 دل بر تو کسی نهد که می دانی کاسایش جان ز دل بدر کردست

1 خوش است حسن تو تا دل ز یار بستاند چو دل ستد ز دل و جان قرار بستاند

2 تویی و عشوه آن روی چون بهار که او خراج نیکوی از نوبهار بستاند

3 غمت به هر دو جهان چون دهم که سرد بود کسی که گل بدهد نوک خار بستاند

4 مگر ز من گله کردی که نستدم ز تو جان اگر تو نستدهای انتظار بستاند

1 به سر تو که دل تو سر انصاف ندارد آن زید شاد کز اول به غمت جان بسپارد

2 آنکه یارش تو نباشی نفسی با که نشیند؟ وانکه حالش تو نپرسی غم دل با که گسارد؟

3 من خجل باشم اگر تا سر تو لعل بریزم تو روا داری اگر بر سر من سنگ ببارد

4 تو الف قدی و شاید که وفا هیچ نداری زانکه من دانم و تو هم که الف هیچ ندارد

1 گفتم ای ترک نظر سوی من غمگین کن رحمتی بر من محنت زده مسکین کن

2 عشق من بی لب شیرین تو تلخ است چو زهر به یکی بوسه همه زهر مرا شیرین کن

3 ای دل من شده از آتش هجران تو گرم زان لب لعل دل گرم مرا تسکین کن

4 خنده خوش می‌زن و مجلس همه در شکر گیر زلف بفشان و جهان پر گل و پر نسرین کن

1 باز ناز ماه رویی می برم باز مهر کینه جویی می برم

2 تا بیابم ز آستان او نشان رخت دل هر شب به کویی می برم

3 موی گشتم و اندرین دریای غم کشتی محنت به مویی می برم

4 تنگ شد بر من جهان ورنه چرا؟ جور چون او تنگ خویی می برم

1 گیتی سر نوبهار دارد عالم رخ چون نگار دارد

2 تا خوشی باغ برقرارست بلبل دل بی قرار دارد

3 گر لاله سیه دل است شاید کاندوه فراق یار دارد

4 سر بر زانو بنفشه زانست کو خود دل سوگوار دارد

1 نصیحت می‌کنم دل را که دامن درکش از یارم چو با دل بر نمی‌آیم به رنج دل سزاوارم

2 اگر معزولم از وصلش ندارم غم بحمدالله که در دیوان هجرانش منم تنها که بر کارم

3 من از وی بر خورم گویی کس این هرگز نیندیشد دلش بر من ببخشاید من این هرگز نپندارم

4 دلم خون گشت و در عالم ز حالم کس نمی داند که من بی آن دل و دیده دل از دیده همی بارم

1 در کوی تو عقل بی قراریست بی روی تو روح سوگواریست

2 هر تار ز نرگس تو تیری است هر موی طره تو ماریست

3 وصل است ز تو نخست پس هجر آری پس هر میی خماریست

4 نومید نیم ز کار وصلت زیرا که زمانه هم به کاریست

1 گلی کو کزو زخم خاری نیاید؟ میی کو کزان می خماری نیاید؟

2 ز پشت جهان هر نفس عاشقان را غم آید ولی غمگساری نیاید

3 ازین رهروان گر بسی بر شماری از آن حاصل الا شماری نیاید

4 مگر کار اهل عدم دارد ار نه ازین جمع نا اهل کاری نیاید

آثار مجیرالدین بیلقانی

8 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.