8 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی

1 آب نیکویی روان در جوی تست نور ماه و آفتاب از روی تست

2 در بهاران هر نسیم خوش که هست در میان بوستانم از بوی تست

3 دولتی کز یوسف اندر مصر بود از نو آن دولت کنون در کوی تست

4 ماه در تاریکی شب دیده ای راست همچون روی تو در موی تست

1 جانا خبر وصل تو زی ما که رساند؟ یا قصه ما سوی تو تنها که رساند؟

2 توتوست چو دفتر غم ما از هوس آنک زینجا به تو طومار غم ما که رساند؟

3 اینجا که منم طمع وصال تو محال است وآنجا که تویی حال من آنجا که رساند؟

4 دورست بخارا نرسد پیش تو اما سوزنده بخاری به بخارا که رساند؟

1 بلبلان رخت به باغ افگندند زاغ را بار سفر می بندند

2 دل لاله به عبیر آلودند دهن باد به مشگ آگندند

3 باغ با باد صبا هم سخن است چه سخن همدم و هم سوگندند؟

4 صبح و گل خنده زنانند به هم هر دو بر کار جهان می خندند

1 عقل من در عشق خواری می کشد صبر باری بی قراری می کشد

2 هر شبی بر اشگ چشمم تا به روز دست هجرانت سماری می کشد

3 روز روشن کار دل آسانترست رنج تو شبهای تاری می کشد

4 پای تو عالم ندارد تا ترا سر سوی زنهار خواری می کشد

1 یک شبه وصل تو ز صد جان بهست ناز تو از ملک خراسان بهست

2 بوسی از آن لعل شکر بار تو گر بدهی بی جگر از جان بهست

3 عقل من اندر خم زلف تو به گوی هم اندر خم چوگان بهست

4 چون نبود درد تو درمان پذیر درد تو صد بار ز درمان بهست

1 رخت عاشقان را نظر می‌پذیرد لبت خستگان را شکر می‌پذیرد

2 فلک را شکرخنده می‌آید آنجا که پروانه را شمع پر می‌پذیرد

3 ز آه دلم هر شبی خاک کویت جهان را نسیم سحر می‌پذیرد

4 به دل مهر بپذیر کاین مایه دانی که سنگ سیه نقش زر می‌پذیرد

1 ای شب خجل ز مویت گل تنگ دل ز رویت کوثر عرق گرفته از شرم خاک کویت

2 ماییم و خشک جانی بر کف نهاده پیشت یا رحمت است رایت یا کشتن آرزویت

3 عالم ز عشوه پر کن دلها به غمزه بشکن کس را نماند رویی کارد سخن به رویت

4 آشوب شهر جویی بربند راه وصلت خون ریز خلق خواهی بگشای بند مویت

1 بیا بنشین که دلها بی تو برخاست دمی با ما دل سنگین بکن راست

2 من اندیشم که جان بر تو فشانم مشو از جای کین اندیشه برجاست

3 ز تو جورست با ما و غمی نیست اگر خواهی غرامت نیز بر ماست

4 دمم دادی و من چون شهد خوردم ندانم کان چه شوخی وین چه سود است؟

1 دوش چون دست قدر مهر از در شب بر گرفت عقد گردون بیضه ای از عنبر شب بر گرفت

2 بر سر شب تاج بود از گوهر گردون ولیک دود دلها هر زمان تاج از سر شب بر گرفت

3 پیش از آنگه کاید آواز تتق دار فلک لشکر غم بود و من تا لشک شب بر گرفت

4 آسمان دیا اینکه من خوش خوش همی سوزم چو عود شمع مشرق بر زمین زد مجمر شب بر گرفت

1 بلبل آمد به در باغ و ز گل راه بخواست وز گل این بار به فریاد و علی الله بخواست

2 گل بدو گفت اگرت آرزویی هست بخواه خدمت خاص گلستان به سحرگاه بخواست

3 لاله با جام می سرخ چو آمد بر گل گل ز بلبل غزلی تازه و دلخواه بخواست

4 کس فرستاد به من بلبل و از طبع مجیر غزلی مخلص آن مدح شهنشاه بخواست

آثار مجیرالدین بیلقانی

8 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مجیرالدین بیلقانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی