9 اثر از مثنویات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / مثنویات ملک‌الشعرا بهار

مثنویات ملک‌الشعرا بهار

1 دست خدای احد لم‌یزل ساخت یکی چنگ به روز ازل

2 بافته ابریشمش از زلف حور بسته بر او پردهٔ موزون ز نور

3 نغمه او رهبر آوارگان مویهٔ او چارهٔ بیچارگان

4 گفت گر این چنگ نوازند راست مهر فزونی کند و ظلم کاست

1 ای باد صبا ز روی یاری وز راه وفا و دوستداری

2 شو نزد رفیق مهربانم «‌سبحانقلوف‌» آن عزیز جانم

3 برگوکه رسید از آن دلفروز دوکارت به روز عید نوروز

4 یک کارت ز حضرت شما بود دیگر ز رفیق با وفا بود

1 گفتا موقوفه به موقوفه‌خوار کای تو سزای غضب کردگار

2 ای دل خودکامهٔ تو شیوه‌زن ای زتو خون در جگر بیوه‌زن

3 ای دهنت باز به غیبت‌گری ای دلت انباز به حیلت‌وری

4 خلقت تو شنعت بیچارگان صنعت تو صنعت بیکارگان

1 بود به کرمان‌، شهی از دیلمان یافته مخلوق ز عدلش امان

2 گشت یکی گنج به عهدش پدید قفل به در خورده و هشته کلید

3 کارگران در بر شاه آمدند صندوق آورده و زانو زدند

4 شاه بفرمودگشادند در بود یکی حقه در آنجا ز زر

1 این شنیدم که تازی‌ای درویش کف بسودی ز مهر بر سگ خویش

2 زاهدی سگ بدید و آن تازی گفت ای سگ چرا چنین سازی‌؟‌!

3 مرد تازی به آب در زد دست گفت شستمش باز و عذرم هست

4 آن پلیدی ز من برفت به آب بر زبان تو ماند رجس عتاب

1 ز بس گفتند ایران بی‌حساب است ز بس گفتند ایرانی خراب است

2 ز بس گفتند این ملت فضولند ز بس گفتند این مردم جهولند

3 ز بس گفتند ملت جان ندارد مریض مملکت درمان ندارد

4 کنون پر گشته گوش ما از این ساز دگر نبود اثر در هیچ آواز

1 یکی زیبا خروسی بود جنگی به مانند عقاب از تیز چنگی

2 گشاده سینه و گردن کشیده برای جنگ و پرخاش آفریده

3 نهاده تاجی از یاقوت بر ترک فروهشته‌ دو غبغب چون دوگلبرگ

4 دو چشمانش‌ چو دو مشعل فروزان نگاهی خرمن بدخواه‌، سوزان

1 مفریب ای بزرگوار پسر دختری را ز مادر و ز پدر

2 زن کس را هم ای پسر مفریب ورت بفریفت زن‌، ازو بشکیب

3 دزدی عرض و دزدی ناموس بتر از دزدی زر است و فلوس

4 زر چو دزدی به جایش آید زر زن چو دزدی فنا شود شوهر

1 فرانسوا : چه می کنی‌، به چه کاری‌، امانوئل‌، پسرم‌؟ امانوئل : بودورکه وارده عزیزم فرانسوا، پدرم‌!

2 فرانسوا : تو نور چشم منی خیره‌چشمیت از چیست‌؟ امانوئل : تو قبله گاه منی‌، گو شکایتت ازکیست‌؟

3 فرانسوا : شکایتم زشما نور چشم‌های دورو! که مهر در دل ایشان نرفته است فرو!

4 ز بعد خوردن سی و دو سال خون جگر! شدید ملعبهٔ انگلیس افسونگر!

1 به قربان حضور شاهزاده که آیین وفا ازکف نهاده

2 سر نام‌آوران‌، اعزاز سلطان مهین چشم و چراغ آل خاقان

3 که رای ری نمود ازکشور طوس مرا بنهاد با یک شهر افسوس

4 کنون با شاهدان ری قرین است دلش فارغ ز یاد آن و این است

آثار ملک‌الشعرا بهار

9 اثر از مثنویات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی