20 اثر از قطعات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / قطعات ملک‌الشعرا بهار

قطعات ملک‌الشعرا بهار

1 دوش در انجمن رأی‌فروشان‌، یک‌تن آدمیزادهٔ دانا به نصیحت برخاست

2 گفت کای باشرفان رأی به کس مفروشید که به آیینِ شرف رأی‌فروشی نه رواست

3 رأی خود را به خردمند وطنخواه دهید که وطنخواه خردمند هوادار شماست

4 وان‌که زر بخش کند تا که نماینده شود نه وکیل است که غارتگر سیم و زر ماست

1 ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته چونست که یک‌لحظه به یک‌جا نکنی زیست

2 بالا تلفون کردم گفتند فلان رفت پایین تلفون کردم گفتند فلان نیست

3 باری به تو زورم نرسد اکنون اما گور پدر هرچه خر بلد تلفونچی است

1 پادشاها همی نگویی هیچ نامهٔ نغز نوبهار کجاست

2 آن که می‌داد مدح خسرو را در همه گیتی انتشار کجاست

3 آن که با مهر شاه گیتی داشت بر همه گیتی افتخار کجاست

4 آن که از دشمنان شاه نخواست زر و نفروخت اعتبارکجاست

1 باشدکه پای سفله به گنجی فرو رود زان گنج‌، قیمتی نفزاید لئیم را

2 بی‌قیمت ‌است گرچه ‌به ‌زر برکشی لئیم ارزنده است اگر بفروشی کریم را

3 هرگز بهای خر نفزاید به نزد عقل گر برنهی به خر طبق زرّ و سیم را

1 ای مدیری که ز نوک قلمت تیر در دیدهٔ اهل نظرست

2 هیکل نحس تو و اخلاقت هر یکی از دگری زشت‌ترست

3 تویی آن حلقهٔ مفقوده که او بین بوزینه و جنس‌ بشرست

4 هر گزافی که به عالم علمست هر دروغی که به گیتی سمرست

1 این که بینی در مقابل‌،‌ نیست آن قوس قزح بهر ما دست‌ طبیعت‌ طاق‌ نصرت‌ بسته‌ است‌

2 گر رعیت‌ بسته‌ بود آن‌ طاق‌ را لطفی نداشت خُرّمم کان‌ طاق‌ را دست‌ طبیعت‌ بسته است

1 یارم از خوابگاه من برخاست فتنه بیدار شد که زن برخاست

2 بت من سر ز خوابگه برکرد وز چمن شاخ یاسمن برخاست

3 پیش زلف سیاهش آهوی چین از سر نافهٔ ختن برخاست

4 وان که بسپرد دل بدان سر زلف از سر جان بستن برخاست

1 چو ازگشت زمان آلمان و اتریش به چنگ حزب نازی اندر افتاد

2 بپا گردید جنگی خانمان‌سوز که مانندش ندارد آدمی یاد

3 ز ده کشور فزون در چنگ آلمان به یک ضربت شدند از هستی آزاد

4 عروس دهر پاربس نکوروی بخفت اندر بر این تازه داماد

1 چشم بهی مدار از این بدسگال قوم کاینجا شرافت همه کس دست خوردنی‌ است

2 تاج غرور و فخر ز سرها فتادنی نقش وفا و مهر ز دل‌ها ستردنی است

3 جز نقش نابکار «‌زر» آن‌ هم ز دست غیر دیگر نقوششان همه از یاد بردنی است

4 اقوام روزگار به اخلاق زنده‌اند قومی که گشت‌ فاقد اخلاق‌، مردنی است

1 سکته کرد و مرد ایرج میرزا قلب ما افسرد ایرج میرزا

2 بود مانند می صاف طهور خالی از هر درد ایرج میرزا

3 سعدی ای ‌نو بود و چون سعدی‌ به ‌دهر شعر نو آورد ایرج میرزا

4 از دل یاران به اشعار لطیف زنگ غم بسترد ایرج میرزا

آثار ملک‌الشعرا بهار

20 اثر از قطعات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی