بر دل من گشت عشق نیکوان از ملکالشعرا بهار غزل 277
1. بر دل من گشت عشق نیکوان فرمانروا
اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا
...
1. بر دل من گشت عشق نیکوان فرمانروا
اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا
...
1. همی نالم به دردا، همی گریم به زارا
که ماندم دور و مهجور، من از یار و دیارا
...
1. گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک نفس ما را
...
1. دوست میدارم من این نوروز فرخفال را
تاکنم نو بر جبین خوبرویان سال را
...
1. خامشی جُستم که حاسد مرده پندارد مرا
وز سر رشگ و حسدکمتر بیازارد مرا
...
1. سیل خونآلود اشکم بیخبر گیرد تو را
خون مردم، آخر ای بیدادگر، گیرد تو را
...
1. یا که به راه آرم این صید دل رمیده را
یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را
...
1. خوشا بهارا خوشا میا خوشا چمنا
خوشا چمیدن بر ارغوان و یاسمنا
...
1. جز روی تو کافروخته گردد ز می ناب
آتش که شنیده است که روشن شود از آب
...
1. چشم ساقی چو من از باده خرابست امشب
حیف از آن دیده که آمادهٔ خوابست امشب
...
1. بکرد ای جوهر سیال در مغز بهار امشب
سرت گردمنجاتم ده ز دست روزگار امشب
...
1. رقم قتل ما به دست حبیب
چون مخالف نداشت شد تصویب
...