به استوانی و استواری از ملکالشعرا بهار منظومه 97
1. به استوانی و استواری دین کوشش کن چه مهمترین خرسندی دانایی (است) و بزرگتر از آن امید به مینو است.
...
1. به استوانی و استواری دین کوشش کن چه مهمترین خرسندی دانایی (است) و بزرگتر از آن امید به مینو است.
...
1. همیشه روان خویشتن را فرایاد دار.
...
1. نام خویش را، خویشکاری خویش بهمهل. (یعنی به مناسبت نام و مقام از کار و کوشش طفره مزن).
...
1. دست از دزدی و پای از بیخویشکاری رفتن و منش از وارونگی و کجی بازدار، چه کسی که او کرفه کند پاداش یابد و کسی که گنا کند بادافراه برد.
...
1. هرکه او هیمالان (یعنی خصمان) را چاه کند، خود اندر چاه افتد.
...
1. نیک مرد آساید و بد مرد بیش و اندوه گران بود.
...
1. زن گش (بکر) و جوان به زنی بگیر.
...
1. شراب به پیمان (یعنی به اندازه) خور چه هر که او شراب بیپیمان خورد، بسا گنه که از وی آید.
...
1. هرچند بس نیک افسونِ ماران دانی، زود زود دست به مار مبر کت بگزد، و بر جای بمیراند.
...
1. اگر بس آشنا و آب (یعنی شنا) نیک دانی زود زود به آب ستهمه (ظ. ستمبه = مخوف) اندر مشو که ترا آب نبرد و بجای بمیری.
...
1. به هیچ آیین مهر دروغی (یعنی بدعهدی) مکن که ترا خوره پسین نرسد.
...
1. خواستهٔ کسان دیگر تاراج مکن و نگاه مدار و به خواستهٔ خود میامیز، چه که خواستهٔ تو نیز ناپیدا و انبیر (محو) گردد، زیرا خواستهٔ ناخویش آفریده چون با آن خویش...
...