12 اثر از ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار

بیگاه مخند. پیش و پس پاسخ به پیمانه گیر (‌پیمان - انداز) ,

2 به بیگاه بر روی مردم مخند زگفتار بی‌مایه لب بازبند

باستان (‌آغاز و همواره‌) و همه گاه امید بر یزدان دار و دوست آن گیر که ترا سودمندتر بود. ,

2 امیدت به دادار دارنده بند گزین دوستی کت بود سودمند

سخن دوآیینه (‌به دورویی و تذبذب‌) مگوی. ,

2 سخن هیچگه بر دو آیین مگوی که نزد مهال ریزدت آبروی

به انجمن جایی که نشینی نزدیک دروغ ‌(گوی‌) منشین که تو نیز بسیار دردمند نه‌بوی‌. (کذا) ,

2 مشو هیچ همدوش مرد دروغ کز این دیو مردم نیاید فروغ

بی گناه باش که بی‌بیم باشی‌. سپاس‌دار باش که به نیکویی ارزانی باشی. ,

2 سر بیمناکی گنهکارگی است گنه کاره را تن به آوارگی است

3 همان بیگناهی تناسانیست به نیکی سپاسنده ارزانیست

4 گنه کاره را بیم باشد ز شاه نترسد ز کس‌، مردم بیگناه

مردم دوستی از بنیک منشی (‌یعنی هواداری اصول‌) و خوب‌خیمی (‌یعنی خوش‌خویی‌) از خوب ایواژی (آراستگی‌) بتوان دانست‌. ,

قسمت اخیر را طور دیگر هم می‌توان معنی کرد: خوش‌اخلاقی مردم را از خوش‌سخنی و آهنگ گفتار (آواز)‌شان می‌توان دانست‌. ,

3 سر خوی‌ها، مردمان دوستی‌است نگر تا خداوند این خوی کیست

4 کسی کش منش ره به‌بنیاد داشت بن و بیخ کار جهان یاد داشت

سخن بنگرش (‌ملاحظه و تامل‌) کوی‌، چه سخنی است ( که‌) گفتن به و سخنی هست که پاییدن (تأمل) و آن پاییدن به از آن گفتن. ,

2 چو خواهی به ‌تیزی‌سرایی سخن نگه کن بدان گفتهٔ خویشتن

3 بساگفته کان را نبایست گفت بسا گفته کآن را نباید نهفت

4 به‌جای خموشی سخن سر مکن به جای سخن لب مبند از سخن

به استوانی و استواری دین کوشش کن چه مهمترین خرسندی دانایی (‌است‌) و بزرگتر از آن امید به مینو است‌. ,

2 بدین کوش‌و پیوسته‌خرسند باش به دانش درختی برومند باش

3 چو دانا بود مرد امّیدوار به مینو گراید سرانجام کار

4 که دانا که دارد امید، آن بهست ز دانای نومید، نادان بهست

هرکه با تو به خشم وکین رود هرآینه از وی دور باش‌ ,

2 رود هرکه با تو به خشم و به کین از او دور باش و به رویش مبین

به‌خواسته و چیزگیتی گستاخ‌مباش‌،‌چه‌خواسته و چیز (‌مال و منال‌) گیتی ایدون همانا چون‌مرغی‌است که‌ازین درخت بر آن درخت نشسته و به هیچ درخت نپاید. ,

2 به گنج و به کالای گیتی مناز که کالای گیتی نپاید دراز

3 چو مرغی‌است گنج زر و خواسته جهان چون یکی باغ آراسته

4 ز شاخی به شاخی برآید همی به یک شاخ هرگز نپاید همی

آثار ملک‌الشعرا بهار

12 اثر از ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ارمغان بهار در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی