به چیز یزدان و از ملکالشعرا بهار منظومه 13
1. به چیز یزدان و امهرسپندان توخشا (توزنده - عمل کننده) و جانسپار باش.
1. به چیز یزدان و امهرسپندان توخشا (توزنده - عمل کننده) و جانسپار باش.
1. راز به زنان مبر.
1. هرچه اشنوی نیوش، یاوه مگوی.
1. زن و فرزند خویشتن جدا از فرهنگ بمهل، کت تیمار و بیش (رنج و غم) گران نرسد و پشیمان نشوی.
1. بیگاه مخند. پیش و پس پاسخ به پیمانه گیر (پیمان - انداز)
1. به هیچ کس افسوس (استهزاء) مکن.
1. با دژآگاه (نادان و بیتربیت) مرد همراز مباش.
1. با مست مرد همخورش مشو.
1. از بدگوهر مرد، و بد تخمه مرد افام مستان و مده، چه وخش گران باید دادن و همه گاه به درخانهٔ تو بایستد و همیشه پیامبر به درگاه تو برپای دارد و ترا زیان گران از وی باشد.
1. دشن چشم (بدچشم) مرد به یاری مگیر.
1. بر ارشکین (حسود) مرد خواسته منمای.
1. اندر پادشاهان وژیر ( گزیر، چاره و تدبیر) به دروغ به پایان مبر.