1 نیک بنگر بدان بنای بلند چون که معمار طرح آن افکند
2 آن یکی آجرش تمام کند دگری نیز خشت خام کند
3 آن یکی آهکش کند غربال وان دگر خاکش آورد به جوال
4 آن یکی پی فکند و جرز کشید وان دگر طاق بست و گچ مالید
1 گفت با زن که این اداهایت پیش اینها نمود رسوایت
2 بس که از خود ادا درآوردی مر مرا نیز مفتضح کردی
3 مگر این زن ز جنس زنها نیست مگر او عضو انجمنها نیست
4 بود او نیز خانمی خوشگل چه از او کاست اندر این محفل؟
1 داشت مردی جوان رفیقی چند همه با هم برادر و دلبند
2 این جوانان سادهٔ دیندار کرده در دل به مبدئی اقرار
3 خانههاشان به یکدگر نزدیک همه با هم به کیف و حال شریک
4 دیوخویی به صورت انسان زاین به خود بسته تهمت وجدان
1 داشت اصرار شوهر نادان که شود زن مطاوع وجدان
2 رخ نپوشد ز مرد بیگانه خاصه زان نوجوان فرزانه
3 زن ازین گفتههاکسل میشد قهر می کرد و تنگدل میشد
4 به حذر بود ازآن طریقه شوی وبژه از آن رفیق تازهٔ اوی
1 بود مردی ز هر هنر عاری روزکی چند کرده نجّاری
2 نام رنده شنیده و گونیا گِرد از نیمگِرد کرده جدا
3 پس شد اندر دکان آهنگر دم و خایسک دید و پتک و تبر
4 نوز نامخته چیزی از استاد ریش خود را بهدست بنا داد
1 آن مهندس که این بنا پرداخت کس نداند که از برای چه ساخت
2 دانم این مختصر که در این کار رمزهایی بود فزون ز شمار
3 منظری هست فوق این منظر فوق او نیز منظری دیگر
4 فوق و تحتی گمان مبر کاینجاست فوقوتحتاصطلاحماوشماست
1 هرکه او یار محترم دارد دگر اندر جهان چه غم دارد
2 خوبرویان شهر را دیدم هرکه چیزی ز حسن کم دارد
3 لیک شکر خدا که دلبر من خوبی از فرق تا قدم دارد
4 بهر عشاق دامهای بلا زیر آن زلف خم بخم دارد
1 در جوانی چنان که میدانی بزمها داشتم به پنهانی
2 پیشم آمد شبی بلایه زنی نه زنی، آفتاب انجمنی
3 چه زنی بوستان زیبایی چه زنی سرو ناز رعنایی
4 سرو قدی و نار پستانی سیم ساقی سفید دندانی
1 شب آدینه هشتم آبان شد به مجلس خلاف شه عنوان
2 بی دلیل و بهانه میر سپاه بود شایق به خلع احمدشاه
3 وکلا جمله واقف از اسرار بین بیم و امید گشته دچار
4 همه سوگند خورده با قرآن به وفاداری شه ایران
1 ز اوستادی کهن بگیر سراغ سی چهل سال خورده دود چراغ
2 همه کرده به خبرگیاش قبول سخنش حق و کردهاش مقبول
3 یافته اختصاص در هنرش وبژه گشته ز قوّت نظرش
4 سر حاجت بسای در پایش اوستادش بخوان و مولایش