ای نبرده کسی به از ملکالشعرا بهار منظومه 1
1. ای نبرده کسی به کنه تو راه
تاری و دیو و اورمزد و اله
...
1. ای نبرده کسی به کنه تو راه
تاری و دیو و اورمزد و اله
...
1. آن مهندس که این بنا پرداخت
کس نداند که از برای چه ساخت
...
1. باده و این همه ز باده بتر
که برآورده دودمان از سر
...
1. داشت امسال ماه فروردین
همچو افسردگان بر ابرو چین
...
1. مثل مردمان خطا نشود
که دویی نیست کان سهتا نشود
...
1. پس ره نمرهٔ دو پیمودم
زان که خود راه را بلد بودم
...
1. دیدهام من ز بام آنجا را
آن سیهچال عمرفرسا را
...
1. بهر آن شد بنای نمرهٔ یک
که بگیرد مقام زجر و کتک
...
1. گشت مردی شریک پرخواری
کرد تقسیم توشه را باری
...
1. شب آدینه هشتم آبان
شد به مجلس خلاف شه عنوان
...
1. آه از انسان که چون شود سوی پست
هیچ چیزش نمیشود پابست
...