1 ای نبرده کسی به کنه تو راه تاری و دیو و اورمزد و اله
2 ای خدایی که در تو حیرانم کیستی؟ چیستی؟ نمیدانم
3 کردهام من به هستیت اقرار گفتهام در تو بهترین اشعار
4 همچنین گاه گاه از ته دل کردهام یادت ای شه عادل
1 آن مهندس که این بنا پرداخت کس نداند که از برای چه ساخت
2 دانم این مختصر که در این کار رمزهایی بود فزون ز شمار
3 منظری هست فوق این منظر فوق او نیز منظری دیگر
4 فوق و تحتی گمان مبر کاینجاست فوقوتحتاصطلاحماوشماست
1 باده و این همه ز باده بتر که برآورده دودمان از سر
2 یا ز پرکاری است و کمخواری یا ز پرخواری است وکمکاری
3 چون که عدل از میانه برخیزد عقل وخیروصلاح بگریزد
4 آن توانگر ز بس تن آسانی خسته گردد کند هونرانی
1 داشت امسال ماه فروردین همچو افسردگان بر ابرو چین
2 بودش از ابر چین به پیشانی سرد و پر باد و زشت و ظلمانی
3 مؤمنی گفت از چه عید امسال شده برعکس، ماه رنج و ملال
4 هست تاربک و سرد و غمگستر پاسخش داد مؤمن دیگر
1 مثل مردمان خطا نشود که دویی نیست کان سهتا نشود
2 با من این حبس گاه راکار است حبس این بنده سومینبار است
3 بارهای دگر بدون درنگ می گذشتم ز ره به محبس تنگ
4 چون رسیدم ز ره ولیک این بار برد فخرائیم به شعبهٔ چار
1 پس ره نمرهٔ دو پیمودم زان که خود راه را بلد بودم
2 ایستادم به پیش آن درگاه چه دری، لا اله الا الله!
3 دخمهای تنگ و سوبهسوی و نمور واندر آن دخمه چند زندهبهگور
4 هر یکی در کریچهای دلتنگ بسته بر رویشان دری چون سنگ
1 دیدهام من ز بام آنجا را آن سیهچال عمرفرسا را
2 تنگ و تاریک و سهمناک و قعیر در و دیوارها سیاه چو قیر
3 کلبهها بیدریچه و روزن تنگ و تاریک چون دل دشمن
4 روز و شب هم در آن سیاهمغاک آب پاشند تا شود نمناک
1 بهر آن شد بنای نمرهٔ یک که بگیرد مقام زجر و کتک
2 مجرمی کاو به کرده، خستو نیست چارهاش غیر زور بازو نیست
3 سارقی کاو نمی کند اقرار باید اقرار خواست با اصرار
4 جای اشکنجه و عذاب و کتک افکنندش شبی به نمرهٔ یک
1 گشت مردی شریک پرخواری کرد تقسیم توشه را باری
2 گفت یک چیز ازین دوگانه بخواه خربزه یا که هندوانه بخواه
3 گفت من هر دوانه میخواهم خربزه، هندوانه میخواهم
4 برد مشروطه داغ و چوب و فلک جای آن ساخت حبس نمره یک