29 اثر از قصاید ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / قصاید ملک‌الشعرا بهار

قصاید ملک‌الشعرا بهار

1 ز دانایی بنالد مرد دانا که دانا را خرد بندی است برپا

2 ز سیری کرده قی در هند، راجه گرسنه خفته «‌روسو» در اروپا

3 فرو ماند به کرباسی کشاورز مخنث گام بگذارد به دیبا

4 عزیز بی‌جهت در خز و توزی یتیم بی‌پدر بر خار و خارا

1 تا تاختند بی‌هنران در مصاف‌ها زد زنگ‌، تیغ‌های هنر در غلاف‌ها

2 ناچار تن زند ز مصاف مخنثان آن کس که‌برشکست به‌مردی ‌مصاف‌ها

3 تا لافزن نمود زبان هنر دراز ی‌ت‌باره کرد خوی‌، زبان‌ها به لاف‌ها

4 تا تیره دُرددن به می صاف چیره گشت ماندند دُردها و رمیدند صاف‌ها

1 دگر باره خیاط باد صبا بر اندام گل دوخت رنگین قبا

2 بسی حله آورد و ببرید و دوخت به نوروز، خیاط باد صبا

3 یکی را به بر ارغوانی سلب یکی را به تن خسروانی ردا

4 ز اصحاب بستان که یکسر بدند برهنه تن و مفلس و بینوا

1 دی دیدم آن نگار سهی قد را بر رخ شکسته زلف مجعد را

2 در خوی گرفته عارض گلگون را در می نهفته ورد مورد را

3 از جادوئی نهفته بلعل اندر تابان دو رشته در منضد را

4 بگشوده بهر بستن کار من بشکسته زلفکان معقد را

1 ایزدت خر خلق کرد ای کودن شاعرنما رو چراکن تاکی اندرکار حق چون و چرا

2 می‌برازد بر تو عنوان خریت ای (‌..) همچو وحدانیت مطلق بذات کبر‌با

3 ازتو ابله‌تر نجستم نیک جستم بی‌خلاف از تو ناکس‌تر ندیدم راست گفتم بی‌ر‌یا

4 مایه‌شاعر برون از لفظ خوش،‌علم است و هوش مر تو را نی لفظ شیرین است نی علم و ذکا

1 کند از جا عاقبت سیلاب چشم تر مرا همتی یاران که بگذشته است آب از سر مرا

2 آتشی سوزنده‌ام‌، وین گیتی آتش‌پرست هر زمان پنهان کند در زیر خاکستر مرا

3 از تف سوزنده آهم گرم بگدازد چو موم گر نهد یاجوج پیش سد اسکندر مرا

4 گر نکردی جامه وکفش وکله، سنگین تنم چون گیاه خشک برکندی ز جا صرصر مرا

1 فریاد از این جهان و از این دنیا وین رسم ناستوده ی نازببا

2 برباد رفته قاعدهٔ موسی و از یاد رفته توصیهٔ عیسی

3 توراهٔ گشته توریهٔ بدعت انجیل گشته واسطهٔ دعوا

4 خُلق محمدی شده مستنکر دستور ایزدی شده مستثنی

1 ز شعر قدر و بها یافتند اگر شعرا منم که شعر ز من یافته‌است قدر و بها

2 به پیش نادان گر قدر من بود پنهان به پیش دانا باشد مقام من پیدا

3 همی نشاید گفتن که تیره شد خورشید اگر نیاید روشن به دیدهٔ اعمی

4 شگفت نیست گرم آفتاب سجده برد به پیش طبع سخن‌گوی و خاطر دانا

1 سحابی ‌قیرگون برشد ز دریا که قیراندود شد زو روی دنیا

2 خلیج فارس گفتی کز مغاکی به دوزخ رخنه کرد و ریخت آن‌جا

3 بناگه چون بخاری تیره و تار از آن چاه سیه سر زد به بالا

4 علم زد بر فراز بام اهواز خروشان قلزمی جوشان‌ و دروا

1 نوبهار آمد و شدگیتی دیگرگونا باغ رنگین شد از خیری و آذریونا

2 رده بستند به باغ اندرکل‌های جوان جامه‌ها رنگین چون لشگر ناپلیونا

3 سرخ گل خنده زد و مرغ شباوبزگریست از لب کارون تا ساحل آبسگونا

4 برگ سبزآورد آن زرد شده شاخ درخت کودک نوزاد آن پیر شده عرجونا

آثار ملک‌الشعرا بهار

29 اثر از قصاید ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی