1 ای عاشق خام، از خدا دوری تو ما با تو چه کوشیم؟ که معذوری تو
2 تو طاعت حق کنی به امید بهشت رو رو! تو نه عاشقی، که مزدوری تو
1 رویت که ز باده لاله میروید از او وز تاب شراب، ژاله میروید از او
2 دستی که پیالهای ز دست تو گرفت گر خاک شود، پیاله میروید از او
1 خواهم که علیرغم دل کافر تو آیینهٔ اسلام نهم، در بر تو
2 آنگه ز تجلی رخت، بنمایم نوری که به طور یافت پیغمبر تو
1 زاهد نکند گنه، که قهاری تو ما غرق گناهیم، که غفاری تو
2 او قهارت خواند و ما غفارت آیا به کدام نام، خوش داری تو؟
1 هرچند که در حسن و ملاحت، فردی از تو بنماند، در دل من دردی
2 سویت نکنم نگاه، ای شمع اگر پروانهٔ من شوی و گردم گردی
1 ای هست وجود تو،ز یک قطره منی معلوم نمیشود که تو چند منی
2 تا چند منی ز خود که: کو همچو منی؟ نیکو نبود منی، ز یک قطره منی
1 تا از ره و رسم عقل، بیرون نشوی یک ذره از آنچه هستی، افزون نشوی
2 من عاقلم، ار تو لیلی جان بینی دیوانهتر از هزار مجنون نشوی
1 ای دل، که ز مدرسه به دیر افتادی وندر صف اهل زهد غیر افتادی
2 الحمد که کار را رساندی تو به جای صد شکر که عاقبت به خیرافتادی
1 ای دل، قدمی به راه حق ننهادی شرمت بادا که سخت دور افتادی
2 صد بار عروس توبه را بستی عقد نایافته کام از او، طلاقش دادی
1 ای چرخ که با مردم نادان یاری هر لحظه بر اهل فضل، غم میباری
2 پیوسته ز تو، بر دل من بار غمیست گویا که ز اهل دانشم پنداری