1 زآن بر دو لبت ز بوسه مرزوق نیم کز حسن و جمال چون تو ممشوق نیم
2 می طعنه زنی که تو مرا خوب نه ای من عاشقم ، ای نگار ، معشوق نیم
1 ای آنکه تویی نور دل و شمع روان تا بی خبرم از تو ، نه پیدا نه نهان
2 بی من تو بکام خویش ای جان جهان من بی تو چنانم که مبادی تو چنان
1 این نافرمان دل ، ار پذیرد فرمان دشواری من خوار شود ، سخت آسان
2 در مانده بدست دلم ، ای جان جهان درمانده بدل بتر که در مانده بجان
1 ای عادت تو بوعده صادق بودن وی سیرت تو یار موافق بودن
2 بر موجب این دو چیز نیکو که تراست جز بر تو حلال نیست عاشق بودن
1 ناشاد مرا ، ای بت نوشاد ، مکن از داد خدا بترس و بیداد مکن
2 نیکویی کن مرا ببد یاد مکن مر خصم مرا از غم من شاد مکن
1 ای برده فراق تو فراغ دل من خالی ز گل و مل تو باغ دل من
2 اندیشه و تیمار تو داغ دل من مردم زغم تو ، ای چراغ دل من
1 ای کرده ببی وفایی آهنگ ، مرو باری سخنی ز بهر مردان بشنو
2 اکنون که دلم هست بنزد تو گرو دل باز فرست ، هر کجا خواهی رو
1 بر عاج بنا گوش چو سیم و خز تو آغاز همی کند خط دل گز تو
2 ترسم که برون برد سر از مرکز تو بفروش کنون که یار دارد از تو
1 گفتم : بکنم دو دست کوتاه از تو دل بر کنم ، ای صنم ، بیک راه از تو
2 اکنون چو برید خواهم ، ای ماه ، از تو از جان کنم آغاز ، پس آنگاه از تو
1 هر چند بدردم از دل محکم تو گیرم کم جان و دل ، نگیرم کم تو
2 یاهست کنم آنچه ترا کام و هواست یا نیست کنم جوانی اندر غم تو