1 تا بود ز روی مهر لاف من و تو در خواب ندید کس خلاف من و تو
2 چون تیر شده اکنون می صاف من و تو مادر نه بهم برید ناف من و تو ؟
1 ای همت من رسیده پاک از پی تو در چشم خرد فکنده خاک از پی تو
2 هر لحظه دلم کند تراک از پی تو ای بی معنی ، شدم هلاک از پی تو
1 ای فخر زمانه را ز پیوندی تو آدم شده محتشم ز فرزندی تو
2 زین گونه برنج بنده خرسند شدی چون در خورداز روی خداوندی تو ؟
1 دل تنگم از ان جهان پیوسته .......................................
2 کی بگسلم از مهر چنان دلبندی ؟ چون هست رگ عشق بجان پیوسته
1 از جور و ستیز تو بهر بیهده ای در هر نفس از سینه بر آرم سده ای
2 ای روی تو در چشم رهی بتکده ای مردی نبود ستیزه با دلشده ای
1 ای شمع ، که پیش نور دود آوردی یعنی خط اگر چه خوش نبود آوردی
2 گر دود دل منست دیرت بگرفت ور خط بخون ماست زود آوردی
1 گر عقل مکان گیر مصور بودی بر چهرۀ ملکت تو زیور بودی
2 ور دانش را جنبش و محور بودی اندر فلک رای تو اختر بودی
1 از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری در تیره شب از دیده سبل برداری
2 بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری کیمخت زمین بماه نو بنگاری
1 آن به که جهان را بدل شاد خوری باده ز کف حور پریزاد خوری
2 پیوسته ز دست نیکوان باده خوری با دست غم جهان ،چرا باد خوری ؟
1 اول قدم آنست که جان در بازی وز خانه بیک بار بکوی اندازی
2 چون قوت تسلیم و رضا حاصل شد آنکه بنشینی و بخود پردازی