1 گر جز تو کسی دل مرا برد رواست اما نگه تو جانب غیر خطاست
2 صد ناوک و یک نشانه، سهل است ؛ ولی یک ناوک و دو نشان، نمی آید راست!
1 باد سحری، ز مرغزاری برخاست؛ وز هر طرفی، بانگ هزاری برخاست
2 از عشق گلی، در آشیان نالیدم؛ از هر قفسی ناله ی زاری برخاست!
1 ای اهل هوس، عشق شماری دگر است آب و گل عشق، از دیاری دگر است
2 هر کار که مشکل تر از آن کاری نیست کاری دگر است، و عشق کاری دگر است!
1 ما را شب هجر، سینه سوداخیز است وز سیل سرشک، دریاخیز است
2 صد منت رفته، بازگردد شب هجر آری شب هجر، روز رستاخیز است
1 از هجر، مرا هم مژه گوهر پوش است دل از ستمت بناله، لب خاموش است
2 از چشم ترم، بیتو در افشان شب و روز؛ اما نه از آن در، که تو را در گوش است
1 حالم ز غم هجر، چه ناخوش حال است حالی که ز گفتنش زبانم لال است!
2 دارم چشم نگه ز چشمی و چه چشم؟! چشمی که هزار چشمش از دنبال است!
1 کوی تو، که رشک گلستان ارم است تا هست در آن مرغ دلم، محترم است
2 بیرون چو رود، سزاست خون ریختنش؛ تا در حرم است صید، صید حرم است!!
1 از گل بسته است دسته، کاین روی من است! شب بر رخ روز بسته، کاین موی من است!
2 چون مه بفلک نشسته، کاین کوی من است! دل بر سر دل شکسته، کاین خوی من است!
1 گل بر سر هم ریخته، کاین روی من است! صندل بگل آمیخته، کاین بوی من است!
2 سنبل ز مه آویخته، کاین موی من است! صد فتنه برانگیخته، کاین خوی من است!!
1 امشب که مرا بر آستانت راه است از درد دلم، دلت کجا آگاه است؟!
2 گیرم که دهی رخصت حرفم، چکنم! کافسانه ی من دراز و شب کوتاه است!