6 اثر از قطعات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قطعات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 چرا خون نگریم، چرا می ننوشم؟! که رفت از جهان کسری و خسرو آمد!

2 پدر رفت و، آمد پسر لوحش الله؛ جهان از کرم خالی و مملو آمد

3 کریم اسم، شاه کردم پروری شد؛ سخن سنج ماهی، سخا پرتو آمد

4 ز گیتی ابوالنصر شاه کهن شد بعالم ابوالفتح شاه نو آمد

1 دریغا ز ناسازگاری گردون که ویران شد از وی سرای محمد

2 محمد که بگذشت عمرش سراسر بحمد خدا و ثنای محمد

3 بفردوس ازین خاکدان شد روانه که آنجا نهد سر بپای محمد

4 در اندیشه بودند همصحبتانش بتاریخ سال فنای محمد

1 شنیدم ز قیصر ستمدیده‌ای چنین گفت چون قصر قیصر نماند

2 که: الحمدلله در روزگار ستمکش بماند و، ستمگر نماند!

1 خوش آمد این کهن رسمم از آنان که خود را از بزرگان میشمارند

2 که چون بیرون روند از ملک ناچار بجای خود، بزرگی باز دارند

3 که هر جا نخل بخل و ظلم بینند کنند و تخم جود و عدل کارند

4 ز پا افتادگان را، دست گیرند؛ بکار دستگیری، پافشارند

1 ای که در بارگاه زیبایی نازنینان تو را نیاز آرند

2 مشت خاکی است در خرابه ی من همچو مشکی که از طراز آرند

3 گفتم: آهن قبا غلامانت کز نفس سنگ در گداز آرند

4 با سترگ استران اصطبلت کز جرس ساز دلنواز آرند

1 حیف و صد حیف که از کجروشیهای سپهر بسته بر ناقه اجل، محمل درویش مجید

2 چه بگلزار جهان دید که گردید خموش؟! عندلیب بسخن مایل درویش مجید!

3 بود چون ابر گهرریز و، چو در دریا خیز خامه و نامه، ز دست و دل درویش مجید

4 نوخطان، داده خط بندگی و کرده قبول؛ سر خطی از قلم قابل درویش مجید

1 شکر آذر، که شب هشتم ماه آذار دو شکفته گلم، از گلبن آمال دمید

2 شب عیدم، دو فرشته بلب بام نشست؛ هر یکی را دم روح القدس از بال دمید

3 یعنی از لطف الهی بسرم سایه فگند دو سهی سرو، که از روضه ی اقبال دمید

4 شمع دو ماه نوم، نیمه ی آن شب افروخت نور دو صبح خوشم، اول آن سال دمید

1 شبی بخلوتی از چشم تنگ چشمان دور نه هوشیار و نه مست و نه خفته نه بیدار

2 نشسته بودم و در سینه کینه یی نه ز کس نشسته بودم و بر لب شکایتی نه ز یار

3 زبان بریده، ز ذکر جهان، مگر زدو ذکر؛ قدم کشیده ز کار جهان، مگر زدو کار

4 نخست، در طلب نعمت نیامده شکر دگر ز خجلت جرم گذشته استغفار

1 صبح است صبا، کوش که این نظم کنی گوش و آنگاه زنی دامن همت بکمر بر

2 خود را برسانی بسر کوی صباحی زان خاک کشی کحل بصیرت به بصر بر

3 او را دهی اول ز من این قطعه ی شیرین کانباشته از وی نی کلکم بشکر بر

4 پس گوییش از من، که: نگویی بچه تقصیر در کنج غمم ماندی و رفتی بسفر بر؟!

1 خلاف ظالم و ممسک، بچشم هوشمند آذر؛ بود داد و دهش، از هر چه در گیتی است خود خوشتر

2 نوای چرخه ی زال مداین، گوش کسری را بحکم عدل، از آواز چنگ باربد خوشتر

3 صدای پای مهمان نخوانده طبع حاتم را ز ذوق جود، از شریان جان در کالبد خوشتر

آثار آذر بیگدلی

6 اثر از قطعات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.