آثار آذر بیگدلی

صفحه 2 از 21
21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 تا کی به درت نالیم، هرشب من و دربان‌ها؟ آنها ز فغان من، من از ستم آن‌ها؟!

2 دامان توام شاید، کز سعی به دست آید؛ لیک آه که می‌باید زد دست به دامان‌ها

3 یکبار برون آور، زان چاک گریبان سر چون رفته فرو بنگر سرها به گریبان‌ها

4 ای جسم تو جان پاک، در راه تو جان‌ها خاک؛ هر سو گذری چالاک، بر باد رود جان‌ها

1 زمام ناقه گرفته است ساربان تنها فغان کنم، نکند تا جرس فغان تنها

2 ز رفتنت بزمین زد مرا چو فرصت یافت بیا که بیتو مرا دیده آسمان تنها

3 بگرد محملم اخیار راه اگر بدهند فتم چو گرد بدنبال کاروان تنها!

4 بمن که در قفس افتاده ام نمیدانی چگونه می گذرد ای هم آشیان تنها؟!

1 سر آمد روز هجر و، با توام لب بر لب است امشب؛ شبی کز عمر بتوانش شمردن، امشب است امشب

2 طلوع صبح، از آن چاک گریبان می‌دهد یادم؛ نگاهم ز اول شب تا سحر، بر کوکب است امشب!

3 به یارب گفتنم، بس شب سر آمد در تمنایت؛ اگر آمد به دستم دامنت، زآن یارب است امشب!

4 به خلوت مانده تنها یار و، بزم از دشمنان خالی؛ اگر باشد زبانی، وقت عرض مطلب است امشب!

1 از آن لب شکوه ام بسیار و، هر شب بلب میآرم و، مینگرم لب

2 شب آدینه، بر مستان چنان است که روز شنبه بر طفلان مکتب

3 بیا رب یا رب افتاده است کارم از این یا رب نگاهش دار یا رب

4 طبیبم، فکر درمان داشت، گفتم: چرا داری ز تدبیرم معذب؟!

1 آمد سحر به پرسش من یار با رقیب یا من زرشک جان دهم امروز، یا رقیب

2 از خون من که کشته شدم، پیش از او گرفت ز آن پیشتر که کشته شود خونبها رقیب!

3 ای بیوفا، بس است جفا از خدا بترس تا چند بینم از تو جفا من، وفا رقیب!

4 زارم بکش برو، که ببیند چو کشته ام؛ ناید ز بیم جان دگرت از قفا رقیب!

1 از خنده چه آلوده شود لب بعتابت زهر از شکرت میچکد و، آتش از آبت

2 از قتل من بیگنه، ای شوخ بپرهیز کان نیست گناهی که نویسند ثوابت

3 حاجب ندهد راهم و خواهم که نهانی گویم بتو حرفی و برآرم ز حجابت

4 آخر چه بویرانی دل اینهمه کوشی؟! جز دل نبود خانه یی، ای خانه خرابت!

1 مرا بکشتی و، بازم دل از تو خرسند است؛ مگر تحمل یاران ز یار تا چند است؟!

2 بروز مرگ، شنیدم که پیر کنعان گفت که دوست دشمن جان است اگر چه فرزند است

3 نیم ز لطف تو نومید، اگر خطائی رفت؛ گنه ز بنده و، بخشایش از خداوند است!

4 ز آسمان نکنم شکوه، گر ز کین کشدم؛ چرا که دشمنی او بدوست مانند است!

1 از بس دل امشبم ز تو نامهربان پر است از گریه میکنم تهی و همچنان پر است

2 رحمی بدامن تهی ام کن، خدای را؛ اکنون که دامنت ز گل ای باغبان پر است!

3 ای صید کش، تهی شد اگر یک قفس تو را؛ از صید غم مخور، که هزار آشیان پر است

4 خالی است کیسه ات چو ز نقد وفا، چه سود ما را گراز متاع محبت دکان پر است؟!

1 بلبل ما را فغان دیگر است حرف عشق از داستان دیگر است

2 محملی پیداست از هر سو، ولی لیلی اندر کاروان دیگر است

3 من کجا و کعبه و دیر از کجا؟! قبله ی من آستان دیگر است!

4 زاهد از افسانه ی رندان مپرس تو نمی فهمی زبان دیگر است!

1 ز خود روم، چو پرو بال هستیم باز است که تنگنای دو عالم چه جای پرواز است؟!

2 بانتظار تو خود کرده ام، چنانکه ز راه رسیده ای و همان چشم حسرتم باز است

3 بکوی او همه شب تا بروز مینالم فغان که یار نمیپرسد این چه آواز است؟!

4 من و شکایت جور تو بیوفا، هیهات؛ ولی چه چاره کنم؟! آب دیده غماز است!

آثار آذر بیگدلی

21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی