آثار آذر بیگدلی

صفحه 1 از 21
21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 گفتی: که دلت از عشق پیوسته غمین بادا تا بوده چنین بوده، تا باد چنین بادا!

2 از ناله ی من ای گل، آشفته مکن سنبل؛ گو پرده درد بلبل، گل پرده نشین بادا!

3 صید دل از این وادی، دارد سر آزادی امید که صیادی، بازش بکمین بادا

4 اغیار همی پویند، تا پیش منت جویند؛ حرفی بگمان گویند، ای کاش یقین بادا!

1 دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را گر بیتو زنده ماندیم، معذور دار ما را

2 من بیگناهم، اول جرمی بگو و آنگه خونم بریز؛ کآخر عذری بود جفا را

3 یک آشنا ندیدم، کز راه آشنایی با آشنا بگوید، احوال آشنا را

4 چون محرمان درگاه، مستند و لا ابالی با پادشه که گوید ظلمی که شد گدا را

1 روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛ ز آن روز نشد مایل دل سوی کسی ما را

2 گویند که: فردا شب باشد شب عید، اما امشب بگمان افگند، ابروی کسی ما را!

3 دانی که چه می بینم از دیدن غیر آنجا جز کوی خود ار بینی در کوی کسی ما را

4 ترسم بزبان آید، بیخود گله یی از تو؛ در مجلس خود منشان، پهلوی کسی ما را!

1 کنم شبها ازین پس پاسبانی پاسبانش را نهان از من شبی بوسد مبادا آستانش را

2 گذارم سر بپا، هر روز و هر شب پاسبانش را باین تقریب بوسم بلکه خاک آستانش را

3 نیارم بیتو ماند و دید مجلس را، خوش آن بلبل که پیش از رفتن گل کرد ویران آشیانش را

4 بباغی کآید از نو بلبلی، تا آشیان بندد نباید سنگ بر مرغ دگر زد، باغبانش را

1 مرده بودم از غمت، بر سر رسیدی دی مرا؟ من ندیدم گر تو را، شادم که تو دیدی مرا

2 خون خود بخشیدمت، کز رشک وقت کشتنم؛ غیر چون کرد التماس من، نبخشیدی مرا

3 امشب و امروز، کز روی تو چشمم روشن است در نظر ناید دگر ماهی و خورشیدی مرا

4 گفت: فردا ریزمت خون، هست فردا ای رقیب؛ روز نوروزی تو را، امشب شب عیدی مرا!

1 درد دل گویم و، بر طبع گران است تو را چه کنم؟! گوش به حرف دگران است تو را!

2 مکن انکار دلم این همه، انگار که رفت؛ وز پیش دیده به حسرت نگران است تو را!

3 غیر می‌خواهدم از کوی تو آواره کند وای بر حالم اگر میل بر آن است تو را

4 گر شبی با من غمگین گذرانی، چه شود؟! ای که ایام به شادی گذران است تو را!

1 کی بود کی، رو به خاک آستان آرم تو را؟! نقد دل، با تحفهٔ جان ارمغان آرم تو را

2 قوت پروازم ای صیاد چون سوی تو نیست آنقدر نالم، که سوی آشیان آرم تو را

3 چند غافل باشی از حال دلم؟ دل را کنون از تو آرم در فغان، تا در فغان آرم تو را

4 گر نیارم گل ز باغ آوردت، ای مرغ قفس چون روم آنجا، بیاد باغبان آرم تو را!

1 دم مردن شدن دمساز چون من ناتوانی را مرا گر زنده کردی، کشتی از رشکم جهانی را

2 درین گلشن بود جای من ای گل، بلبلم، بلبل؛ نه جغدم کو بهر ویرانه خوش کرد آشیانی را!

3 دریغا گشت صرف مهربانی عمر و، نتوانم که با خود مهربان سازم دل نامهربانی را

4 بیابان محبت را، ندانم کیست خضر امشب که ره گم کرده می بینم، ز هر سو کاروانی را

1 هر گل که دمیده از گل ما خونی است چکیده از دل ما

2 ما کشته ی کشته ی تو از رشک مقتول تو گشت قاتل ما

3 بر شکوه و جور داده عادت ما را دل تو، تو را دل ما

4 تا کی نگری بجانب غیر؟! غافل زنگاه غافل ما!

1 رازی که از یاران نهان، با یار گفتم بارها؛ زین پس نشاید گفتنم، کور است جز من یارها!

2 من وصل یارم آرزو، او را بسوی غیر رو؛ نه من گنه دارم نه او، کار دل است این کارها!

3 زلفت بتاب و برده تاب، از جان روز آشفتگان چشمت بخواب و برده خواب از چشم این بیدارها

4 دانی ز بخت واژگون، احوال ما چون است چون چون نامه‌ها آری برون، از رخنهٔ دیوارها!

آثار آذر بیگدلی

21 اثر از غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی