خانه
شاعران
فال
درباره ما
عطار نیشابوری
عطار نیشابوری
آثار شاعر
بستن تبلیغات
بیان الارشاد عطار نیشابوری
1.
پناه من بحیّی کو نمیرد
پناه من بحیّی کو نمیرد
بآهی عذر صد عصیان پذیرد
قدیم لم یزل معبود بیچون
پدید آرندهٔ این هفت گردون
برافرازندهٔ چرخ مدور
برافروزندهٔ خورشید انور
قدیم و قادر و گویا و بینا
سمیع و عالم و بی مثل و همتا
مشاهده کامل شعر
2.
درود از حضرتش بر جان آن کس
درود از حضرتش بر جان آن کس
که نامد در جهان مانند او کس
ملایک تا بشر جمله طفیلش
نبوده با کسی پیوند و میلش
مهین و برترین آفرینش
سر و چشم خرد را تاج و بینش
خرد دانا بنور روی او شد
معطر از نسیم کوی او شد
مشاهده کامل شعر
3.
تمامت طول و عرض آفرینش
تمامت طول و عرض آفرینش
ز بهر تست اگر داری تو بینش
بهشت و دوزخ و رضوان و مالک
فروع واصلش از منها و ذلک
برای تست جمله آفریده
ترا از بهر حضرت برگزیده
اگرچه بس شریفت آفریدند
پی شغل بزرگت پروریدند
مشاهده کامل شعر
4.
امانت کلمهٔ توحید میدان
امانت کلمهٔ توحید میدان
که از وی زنده میماند ترا جان
حیات انس و جن دایم بجانست
وجود جملهشان قایم بجانست
حیات جان بود از نور کلمه
مبادا هیچکس مهجور کلمه
کتاب چارگانه با صحایف
همان تفسیر و تحقیق و لطایف
مشاهده کامل شعر
5.
بجدّ و سعی خود آن را طلب کن
بجدّ و سعی خود آن را طلب کن
اگر یابی دل آنگاهی طرب کن
همی جو دل اگر دل باز یابی
که خود را محرم هر راز یابی
چو روی دل ببینی شادگردی
بیکره از خودی آزاد گردی
برآید جملهٔ کار تو از دل
مراد تو شود زو جمله حاصل
مشاهده کامل شعر
6.
خرد شد کاشف سرّ الهی
خرد شد کاشف سرّ الهی
بنور او شود روشن سیاهی
خرد شد پیشوای اهل ایمان
هم او شد رهنمای جمله نیکان
خرد شد قهرمان خانهٔ تن
اگرچه هست او بیگانهٔ تن
ازو گر نور نبود در دماغت
ز نادانی خلل گیرد چراغت
مشاهده کامل شعر
7.
عجب مرغیست مرغ عشق جانا
عجب مرغیست مرغ
عشق
جانا
زبان او نداند هیچ دانا
همیشه او هوای جان نوردد
بجز اندر فضای دل نگردد
بهر جان و دلی گرکوشه گیرد
دو اسبه عقل از آنجا گوشه گیرد
کند عقل تو هر دم صد عمارت
بیک لحظه کند او جمله غارت
مشاهده کامل شعر
8.
نباید بود ازو غافل زمانی
نباید بود ازو غافل زمانی
اگر غافل شوی یابی زیانی
بصورت گرچه او بیگانهٔ تست
بمعنی در میان خانهٔ تست
چو خصم اندر میان خانه باشد
ازو غافل مگر دیوانه باشد
هزاران مکر و تلبیس آورد پیش
که گرداند ترا از صورت خویش
مشاهده کامل شعر
9.
بدان ای دل اگر هستی تو عاقل
بدان ای دل اگر هستی تو عاقل
که یک دم مینشاید بود غافل
بروز و شب عبادت کرد باید
دل و جانت قرین درد باید
از آن بخشیدت ای جان زندگی را
که تا بندی کمرمر بندگی را
براه بندگی چون اندر آیی
بقدر وسع خود جهدی نمایی
مشاهده کامل شعر
10.
از ایمانست اصل جمله ای یار
از ایمانست اصل جمله ای یار
تو را همچو جان در دل نگهدار
بسان بیخ باشد اصل ایمان
بود اسلام شاخش میوه احسان
چو بیخ اندر دلت ایمان قوی کرد
توانی در دو عالم رهروی کرد
از آن بیخ قوی شاخی کشد سر
که اسلامش بود نام ای برادر
مشاهده کامل شعر
بعدی
عطار نیشابوری
عطار نیشابوری
آثار شاعر