یکی روزی بر احمد از عطار نیشابوری جوهرالذات 39
1. یکی روزی بر احمد شد ابلیس
سلامی کرد او بی مکر و تلبیس
...
1. یکی روزی بر احمد شد ابلیس
سلامی کرد او بی مکر و تلبیس
...
1. سؤالی کرد از من صاحب راز
که دریابد مگر از خود یقین باز
...
1. یکی کرد است از پیر حقیقت
سؤالی تا بگفت او از شریعت
...
1. بده جامی از آن جام سرانجام
پس آنگه مست شو تا بشکنم جام
...
1. نمودی واصل کون و مکانی
حقیقت شد کنون تو جان جانی
...
1. تعالی اللّه که بیمثل و صفاتند
حقیقت هر دو در دیدار ذاتند
...
1. یکی پرسید از آن دانای اسرار
که کن زودم از این معنی خبردار
...
1. شبی در صحبت پیری بدم شاد
نشسته در عیان عشق دلشاد
...
1. ز دانائی یکی پرسید کای پیر
همی گوئی همیشه سرّ تفسیر
...