ای صبح به یک نَفَس از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. ای صبح به یک نَفَس سبق چون بُردی
روشن به شبِ تیره شبیخون بُردی
...
1. ای صبح به یک نَفَس سبق چون بُردی
روشن به شبِ تیره شبیخون بُردی
...
1. ای صبح چو امشب تو ز اهلِ حَرَمی
هندوی توام، مباش ترکی عجمی
...
1. ای صبح به جز نام تو را صادق نیست
زیرا که دلت چون دلِ من عاشق نیست
...
1. ای صبح قدم به جایگه بایدداشت
در بحر فلک دم پگه باید داشت
...
1. ای شب مزن از ستاره چندینی جوش
خفاش بسیست نور و ظلمت در پوش
...
1. ای صبح اگر دم به هوس خواهی زد
از همدمی کدام کس خواهی زد
...
1. بیهمدم اگر دمی زنی نقصان است
زیرا که تو را همدم مطلق جان است
...
1. چون هم نفسِ همه کسی هر جاییست
پس هم نفست خموشی و تنهاییست
...
1. ای صبح اگر از پرده عَلَم خواهی زد
بی تیغ مرا سر چو قَلَم خواهی زد
...
1. وقت است که ساقی سرِ می بگشاید
مطرب ره چنگ و دم نی بگشاید
...
1. آوازِ خروس صبح در سمع افتاد
آتش ز فروغ باده در شمع افتاد
...
1. ای صبح مرو دم پراکنده مزن
گر تیغ کشی بر من افکنده مزن
...