ای صبح چرا اسبِ از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. ای صبح چرا اسبِ ستیز انگیزی
یعنی به دمی آتشِ تیز انگیزی
...
1. ای صبح چرا اسبِ ستیز انگیزی
یعنی به دمی آتشِ تیز انگیزی
...
1. ای صبح مرا به صد عذاب اندازی
کرجست طلب در آفتاب اندازی
...
1. دوش از برِ من یار گریزان میرفت
ناکرده صبوح صبح خیزان میرفت
...
1. ای صبح اگر عزیمتِ خنده کنی
حالم چو جمالِ خویش فرخنده کنی
...
1. ای صبح هنوز ماهتاب است، مخند
در شیشهٔ ما یقین شراب است، مخند
...
1. ای شب تو طریقِ زلفِ جانان داری
یعنی نتوان گفت که پایان داری
...
1. ای صبح دمی به خنده بگشای لبی
تا باز رهم من از چنین تیره شبی
...
1. تا کی ز شبِ دراز گریان گردم
در تاریکی چو زلفِ جانان گردم
...
1. ای صبح! مدم، مخند و مپسند آخر
یک روز لب از خنده فرو بند آخر
...
1. ای صبح! چو دیدی بر من سیم تنی
بر عشرت ما خنده زدی بی دهنی
...
1. امشب ز دمیدن تو ترسم ای صبح
وز تیغ کشیدن تو ترسم ای صبح
...
1. امشب که دمی هم نفس جانانم
سرمایهٔ عمر این نفس میدانم
...