1 ای صبح! امشب علاج دیگر نبرم گر دست به زلف آن سمن برنبرم
2 با هر سرِ موی او سری دارم من چندین سر اگر تیغ کشی سر نبرم
1 ای صبح! هزار پرده در پیش انداز وان جمله بدین عاشق دل ریش انداز
2 امشب شب خلوت است ما را بمژول هر تیغ که برکشی سر خویش انداز
1 ای صبح! اگر بلندیت هست امشب از بهر خدا که صبر کن پست امشب
2 تا دور ز رویت من سرمست امشب در گردنِ مقصود کنم دست امشب
1 ای صبح! اگر طلوع خواهی کردن در کشتن من شروع خواهی کردن
2 حقا که اگر رنجه شوی ز آه دلم از نیمهٔ ره رجوع خواهی کردن
1 ای صبح! مخند امشب و لب بر لب باش با عاشقِ دلسوخته هم مذهب باش
2 چون یار بر من است تا روز امشب یک روز مدم گو همه عالم شب باش
1 امشب که مرا نه تاب و نه تب بودست با یار به هم جامِ لبالب بودست
2 ای صبح! در آن کوش که امشب ندمی زیرا که مرا روز خود امشب بودست
1 ای صبح! جهان فروز عالم تو نیی در خنده زدن شکرفشان هم تو نیی
2 چون نیست تُرا یک صفت همدم من دم درکش و دم مده که همدم تو نیی
1 جانم به مرادِ دل رسیدست امشب بر سیم بری سری کشیدست امشب
2 ای صبح! مکن مرا مگریان و مخند کآرام دل من آرمیدست امشب
1 گر صبح شبی واقعهٔ من دیدی در پرده شدی پردهٔ من نَدْریدی
2 ور دم نزدی یک سخنم نشنیدی تا حشر دمش فرو شدی نَدْمیدی
1 آن شب که بود وصال جان افروزم من جملهٔ شب حیلهگری آموزم
2 از هر مژه سوزنی کنم تا شب را بر صبحدم روز قیامت دوزم