گل گفت: چنین که از عطار نیشابوری مختارنامه 25
1. گل گفت: چنین که من کنون میآیم
حقا که خلاصهٔ جنون میآیم
...
1. گل گفت: چنین که من کنون میآیم
حقا که خلاصهٔ جنون میآیم
...
1. گل گفت: کسم هیچ فسون مینکند
درمان من غرقه به خون مینکند
...
1. گل گفت: گلابگر چو تابم ببرد
در زیرِ جُلَیلِ غنچه خوابم ببرد
...
1. گل گفت: که با گلابگر هر سحری
اول پیکان نمودم آخر سپری
...
1. گل گفت: منم فتاده صد کار امروز
در آتش و خون مانده گرفتار امروز
...
1. گل گفت: چو نیست هفتهای روی نشست
از کم عمری پشت امیدم بشکست
...
1. گل گفت ز تفِّ دل عرق خواهم کرد
زر از پی عمر بر طبق خواهم کرد
...
1. گل بر سر پای غرقهٔ خون زانست
کاو روز دویی درین جهان مهمانست
...
1. یارب صفت رایحهٔ نسرین چیست
این روح ریاحین چمن چندین چیست
...
1. افکند گلابگر ز بیدادگری
صد خار جفا در ره گلبرگ طری
...
1. بلبل به سحرگه غزلی تر میخواند
تا ظن نبری کان غزل از بر میخواند
...
1. زین شیوه که اکنون گل تر میخیزد
از بلبل مست ناله بر میخیزد
...