گل بین که گلابِ از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. گل بین که گلابِ ابر میدارد دوست
وز خنده چو پسته مینگنجد در پوست
...
1. گل بین که گلابِ ابر میدارد دوست
وز خنده چو پسته مینگنجد در پوست
...
1. گل گفت که رفتنم یقین افتادست
یک یک ورقم فرا زمین افتادست
...
1. گل گفت: اگرچه ابر صدگاهم شُست
آن دست همی ز عمر کوتاهم شُست
...
1. گل گفت که دست زرفشان آوردم
خندان خندان سر به جهان آوردم
...
1. گل گفت که تا روی گشادند مرا
هم بر سر پای سر بدادند مرا
...
1. گل گفت که تا چشم گشادند مرا
دیدم که برای مرگ زادند مرا
...
1. گل گفت: کسم عمر به دریوزه نداد
دادِ دلِ من گنبدِ فیروزه نداد
...
1. گل گفت: ز رخ نقاب باید انداخت
جان در خطر عذاب باید انداخت
...
1. گل گفت: که گه زخم زند صد خارم
گه باد به خاک ره فشاند خوارم
...
1. گل گفت: مرا خون جگر خواهد ریخت
بر خاک رهم کنار زر خواهد ریخت
...
1. گل گفت که چند اوفتم در پستی
بیرون تازم با سپری از مستی
...
1. گل گفت: نقاب برگشادیم و شدیم
از دست به دسته اوفتادیم و شدیم
...