گه پیش تو چون قلم از عطار نیشابوری مختارنامه 37
1. گه پیش تو چون قلم به سر میآییم
گاه از بد و نیک بیخبر میآییم
...
1. گه پیش تو چون قلم به سر میآییم
گاه از بد و نیک بیخبر میآییم
...
1. جانا ز غم عشق تو سرگردانم
من در طلب تو از میانِ جانم
...
1. در درد خودم چو چرخ سرگردان کن
وز عشق خودم بی سر و بی سامان کن
...
1. سر با تو ببازم، کلِه من اینست
پیش تو بمیرم، شرهِ من اینست
...
1. در راه تو، دل واقعهٔ مشکل خواست
در راه تو پای تا بسر در گل خواست
...
1. هم بی دو جهان تویی و هم در دو جهان
من بیخویشم با تو بهم در دو جهان
...
1. هر روز مرا با تو حسابی دگرست
هر لحظه ترا تازه عتابی دگرست
...
1. جانا! جانم ز قعر دریای حضور
دُرّی عجب است غرق چندینی نور
...
1. سر در سر سودای تو خواهم کردن
در حجرهٔ دل جای تو خواهم کردن
...
1. گر من نه چنین عاشق و شوریدهامی
بودی که ترا دمی پسندیدهامی
...
1. تاکی باشم بستهٔ هستی بی تو
افتادهٔ هشیاری ومستی بی تو
...
1. دل را ز غمت بی سر و پا میدارم
وز خلق جهان چشم ترا میدارم
...