هر شب که نیاوری از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. هر شب که نیاوری شبیخون غمت
بنشینم و خوش همی خورم خون غمت
...
1. هر شب که نیاوری شبیخون غمت
بنشینم و خوش همی خورم خون غمت
...
1. من عاشق روی تو ز دیری گاهم
در عشق تو نیست هیچ کس همراهم
...
1. درد تو که در دلم به جای جان بود
درمانِ من عاشق سرگردان بود
...
1. گر ماه نه زیر میغ میداشتیی
بس سر که بر تو تیغ میداشتیی
...
1. رنج تو به صد گنج مسلم ندهم
ملک غم تو به ملکت جم ندهم
...
1. پیوسته به جان و تن ترا خواهم خواست
در پیرهن و کفن ترا خواهم خواست
...
1. ای بس که دلم بر در تو خون بگریست
و آواز نیامد ز پس پرده که کیست
...
1. دلها که به جمع آرزوی تو کنند
خود را قربان بر سر کوی تو کنند
...
1. جانم، ز میان جان، وفای تو کند
دل ترک دو عالم از برای تو کند
...
1. چندان که دلم سوی تو بشتابد باز
هر دم کاری دگر بر او تابد باز
...
1. دیرست که سودای تو در سر دارم
وز عشق دلی خون شده در بر دارم
...
1. ای قاعدهٔ عشق تو جان افزایی
خاصیت حسن تو جهان آرایی
...