گاهی به بر خویشتنم از عطار نیشابوری مختارنامه 37
1. گاهی به بر خویشتنم میخوانی
گاهی ز در خویشتنم میرانی
1. گاهی به بر خویشتنم میخوانی
گاهی ز در خویشتنم میرانی
1. ای عشقِ تو کیمیای سرگردانی
وی کوی تو در بادیهٔ حیرانی
1. هر لحظه به سوی من شبیخون آری
دست از دو جهان در دل مجنون آری
1. گه با من دلخسته کنی دمسازی
گه چون شمعم بسوزی و بگدازی
1. ای هر نفست عزم جگرخواری بیش
هر دم به توام شوق و گرفتاری بیش
1. گه حملهٔ عشق بر دل مجنون آر
گه رد خاکم نشان و گه در خون آر
1. در راه فکندهای مرا در تک و تاز
گه شیب نهی پیش من و گاه فراز
1. ای در غم عشق تو رهی نیست شده
دل پر غم تو دست تهی نیست شده
1. عشق تو که سر چون قلمم اندازد
چون شمع سرم در قدمم اندازد
1. صد بار کشیدم و به سرباری بار
خوارم کردی چه خیزد از خواری خوار
1. آن را که ز دریای تو گوهر بایست
همچون گویش نه پا و نه سر بایست
1. در عشق تو ای خلاصهٔ زیبایی
با خاک یکی شدم چه میفرمایی